سلام سلام

از همه خوانندگان عزیز خواهش میکنم قبل از قضاوت در مورد مطالب تا آخرش رو بخونند.
نظر هم فراموش نشه.

۱۳۹۰ مرداد ۱۲, چهارشنبه

فروپاشی اخلاقی جامعه

منبع: روزنامه روزگار
عباس عبدی
اگر اندکی ارتفاع بگیریم و وضعیت و جریانهای غالب جامعهی خود را از بالا نگاه کنیم، دو مسیر متضاد و اصلی بیش از سایر مسیرها به چشم میآید. در یک سو سیاستهای رسمی و یا نیمهرسمی قرار دارد و در سوی دیگر نیز مسیر غیررسمی است که بخش قابل توجهی از مردم در آن طی طریق میکنند، و این دو مسیر تقریباً در دو نقطهی مقابل هم قرار گرفتهاند و ادامه یافتن آنها موجب تشدید شکاف میان رهروان آنها خواهد شد. کافی است که برخی از ویژگیهای مسیر رسمی طرح، تا ویژگیهای مسیر غیررسمی نیز شناخته شود.

بسیج نیروهای انتظامی برای مواجه و برخورد با ماهوارهها و پوشش بانوان و حتی آقایان چنان در اندازههای گستردهای است که در عمل موجب شده، که این نیروها برای انجام سایر وظایف عادی خود دچار مشکل شوند. از سوی دیگر و در جهت تکمیل این اقدام برای اولین بار پس از انقلاب، جداسازی جنسیتی در دانشگاهها به شکل عجیبی برای مدتهاست که در دستور کار وزارت علوم قرار گرفته است و عجیبتر از آن برخورد دیرهنگام و البته رسانهای رئیس دولت با این موضوع است که میتوانست از ماهها پیش به صورت حضوری به وزرای تحتالامر تذکر داده شود و یا حتی مهمتر از آن درخواست میشد که درباره این طرح در سطح هیئت دولت بررسی و تصمیمگیری شود هر چند نیازی هم به این کار نبود چون آقایان وزرا بدون اجازه هیچ کاری نمیکنند. به همین دلیل وضعیت به گونهای است که گمان میرود کل موضوع برنامهریزی شده بوده تا وزیر علوم که از نزدیکان رئیس دولت است، این طرح را پیش برده تا در موقع مناسب سیاسی و انتخاباتی، از سوی رئیس دولت لغو شود و دستور لغو هم به سرعت از جانب دستاندرکاران پذیرفته شود. همچنین رفتارهای افراطی دیگر مصداقی از این جریان رسمی است، مثل برچیدن مجسمههایی که از سالهای بسیار دور و بعد از انقلاب در شهرها بودهاند و کسی با آنها کاری نداشته است و برخی از آنها هم بعد از انقلاب ساخته و نصب شدهاند. بجز این رفتارهای سلبی برخی اعمال ایجابی نیز بطور رسمی تبلیغ و ترویج میشوند، مثل تبلیغ وسیع برخی رفتارهای مذهبی از جمله اعتکاف، رفتن به جمکران و مسایل حاشیهای مربوط به این موضوع یا دادن گل به زنان چادری در خیابان و… وقتی که این سیاستها را در کنار تعداد اندک حاضرین در نمازهای جمعه و جماعات بگذاریم و هر دو را با دههی اول انقلاب مقایسه کنیم، روشن میشود که تأکید بر مبارزهی فیریکی و شدید با مظاهری که از نظرگاه رسمی غیراسلامی است در کنار تشویق مادی و تبلیغ گستردهی رفتارهایی که معرف مظاهر اسلامی، چیزی را جز وجود دو جریان متضاد در جامعه نشان نمیدهد. یک جریان همان است که برخی از ویژگیهای آن در فوق آمد و جریان دیگر در نقطهی مقابل قرار دارد. جریان اول در سطح جامعه خود را نشان میدهد و جریان دوم در عمق جامعه در حال پیشروی است. اینگونه اقدامات نه تنها موجب تقویت جریان رسمی و تضعیف جریان غیررسمی نمیشود، بلکه بر اساس قاعدهی «الناس حریصٌ عَلی ما مُنِعه» مردم را به همراهی با جریان غیررسمی حریصتر میکند.
مشکل سیاست جریان رسمی، در این است که برای مواجه با آنچه که نمیپسندد از توان فیزیکی و قهری سود میجوید و برای حمایت آنچه که میپسندد فقط از توان تبلیغی و مادی خود استفاده میکند و این هر دو راه غلط یا ناقص است، زیرا هیچکدام از آنها در اینجا به تنهایی کاربرد ندارند. استفاده از توان قهریه و قانونی دولت برای برخورد با رفتارهای ناپسند در اموری مؤثر است که آن امر مربوط به نظم اجتماعی باشد. برای مثال در مواجهه با قتل یا دزدی یا حتی تخلفات رانندگی می باید از قدرت دولت استفاده کرد و فرد خاطی را مجازات یا جریمه کرد و همهی مردم (تحت شرایطی) این را میپذیرند، ولی استفاده از این ابزار برای تغییر در لباس پوشیدن افراد کارایی ندارد. اگر در این مورد شک دارید کافی است به گزارشهای مأموران پلیس دربارهی برخورد با زنان یا مردانی که تحت این عنوان مورد بازداشت یا بازخواست قرار گرفتهاند، مراجعه و آن را با اقدامات پلیس در مقابله با دزد و قاتل مقایسه کنید. این مقایسه نشان خواهد داد که نیروی انتظامی در مبارزه برای تغییر پوشش افراد تا چه حد مستهلک و فرسوده میشود، در حالی که در مبارزه با دزد و قاتل، اعتبار و منزلت و در نتیجه قدرت آن بیشتر میشود. راه دیگر نظر سنجی است. مثلا برای تفکیک جنسیتی کافی است از دانشجویان نظرخواهی شود قطعا بیش از ۹۰ درصد آنان با این کار مخالف هساند زیرا آن را نافی اخلاق و دین نمیدانند اما در باره تفکیک جنسیتی در اتوبوس احتمالا اغلب مردم و نیز همان دانشجویان نظر موافق ابراز خواهد داشت. این مشکل در رژیم گذشته هم وجود داشت. آن رژیم سعی میکرد که با ابزار دولتی، بیحجابی را تشویق و حجاب را منع کند، ولی نتیجهی معکوس گرفت. حتی کسانی بودن که چندان اعتقادی به حجاب نداشتند ولی به دلیل مخالفت آن رژیم با حجاب به آن گرایش یافتند. شاید اگر آزاد بودند از حجاب استفاده نمیکردند، ولی بیحجابی را نوعی تحمیل از سوی رژیم تلقی میکردند که نافی هویت و آزادی اوست و حجاب به نوعی نشانهای از تحقق ارادهی آزاد او بود، این وضعیت، امروز ممکن است معکوس شده باشد.
استفاده از تشویق مادی نیز معمولا برای انجام رفتاری مؤثر است که آن رفتار دارای نتایج مادی برای فرد باشد. در حالی که در امور غیرمادی که به عقاید و ایمان و آرمانهای فرد مربوط است، تشویق مادی منجر به ظاهرسازی و ریاکاری میشود و اعتبار و اصالت آن رفتار را مخدوش میکند، برای مثال با تشویق مادی و پرداخت پول نمیتوان مردم را نمازخوان یا معتکف نمود.
مبارزه ی رسمی فیزیکی با رفتارهای منفی مورد نظر این سیاست و تشویق گسترده مادی رفتارهای مثبت مورد نظر، که تعیین بودجههای کلان دولتی برای این امور گونهای از این تشویق است، به یک دلیل دیگر نیز فاقد کارایی خواهد بود. در غیاب یک جریان فکری اسلامی و پیشرو، امکان ندارد که این سیاستهای رسمی نتیجهای مثبت داشته باشد. کافی است که وضع امروز را با دههی چهل و پنجاه مقایسه کنیم که پیشروان این جریان فکری مذهبی در جامعه چه کسانی بودند و امروز چه کسانی هستند؟ در آن روز کسانی پیشرو این جریان فکری بودند که کتابهای آنان هنوز هم مرجع فکری است ولی امروز مداحان وابسته به خزانهی عمومی منادیان این جریان هستند! جریانی که صرفاً و در سطح نازل به امور سیاسی روزمره سرگرم است و حتی در سیاست نیز فاقد حداقلهای لازم اخلاقی برای پیشبرد اهداف انقلاب است.
بنابراین مبارزه ی سلبی سیاست رسمی، علیه مظاهری که آن را غیراسلامی میداند، به دلیل قاعدهی “انسان حریص بر چیزی است که منع میشود” و نیز فقدان جریان قدرتمند فکری اسلامی و بالاخره احساس فرد از این که آزادی و هویت او تهدید میشود، ناکارآمد است. ضمن این که همین ناکارآمدی موجب میشود که مجریان این سیاستها پس از مواجهه با ناکامی در برنامههای خود بجای اصلاح امور، برای متهم نشدن به عقبنشینی، چشمبسته پیشروی کنند و آثار منفی دیگری از خود به جا بگذارند.
فعالیت ایجابی و تشویق مادی سیاست رسمی برای مظاهری که آن را اسلامی میدانند نیز، کارآمد نیست و در نهایت دورویی و ریا را تقویت میکند و افراد سطحی و نان به نرخ روز خور را در مناصبی مینشاندکه شایستگی کافی ندارند و تمام اینها موجب میشود که سیاست رسمی در سطح جامعه جریان بیابد و بیش از وزنی که دارد، به چشم بیاید و جریان غیررسمی در سطوح زیرین و عمیق جامعه و داخل خانهها و با قدرت جریان یابد و خود را نیز بینیاز از حکومت تلقی کند و نتیجهی این وضع جز به فروپاشی اجتماعی و اخلاقی کمکی نمیکند.

0 نظرات: