سلام سلام

از همه خوانندگان عزیز خواهش میکنم قبل از قضاوت در مورد مطالب تا آخرش رو بخونند.
نظر هم فراموش نشه.

۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه

راهپيمايي 25 خرداد واكنش طبيعي مردم بود

علي مطهري با اشاره به حوادث بعد از انتخابات سال 88 :

راهپيمايي 25 خرداد واكنش طبيعي مردم بود.

مصاحبه علي مطهري با خبرگزاري فارس؛ از يك گفت‌وگوي معمولي فراتر است طرح اينكه‌ چرا هنوز از ماجراي انتخابات 88 روايتي بسيار متفاوت از روايت اصولگرايان دارد؟ بارها خبرنگار فارس مي‌پرسد چرا هنوز از موسوي و كروبي حمايت مي‌كند و اعتراض را حق مردم مي‌داند؛ در طول مصاحبه مطهري بارها مجبور مي‌شود به جاي اصلاح‌طلب‌ها به روايت روزهاي 88 بپردازد و بگويد مردم و سياسيون اصلاح‌طلب حق داشتند.
از دفاع از متن مناظره موسوي و كروبي گرفته تا دفاع از نامه هاشمي؛ بخش دوم گفت‌وگو ماجرايش آزادي بيان است؛ مطهري اصرار دارد اصلاح‌طلب‌ها به حقوق شهروندي و آزادي بيان خيلي اعتقاد دارند اما اصولگرايان در اين بخش ضعيفند و گروهي هم معتقد نيستند به آن؛ نگاه علي مطهري و پدرش به ولايت فقيه هم بخش سوم اين گفت‌وگوي مفصل فارس است كه براي سهولت خوانندگان سخنان مطهري به صورت خلاصه در پي مي‌آيد: شوراي نگهبان در مجلس ششم مي‌خواست امثال تاج‌زاده و بهزاد نبوي را رد صلاحيت كند اما فضاي جامعه به نفع دوم خرداد و خاتمي بود، بنابراين شوراي‌نگهبان تساهل به خرج داد. اما امروز اينگونه نيست و آنها بسيار دقيق عمل مي‌كنند. بر همين اساس چنين افرادي امكان ورود به انتخابات را ندارند؛ از اين رو كساني كه تاييد صلاحيت مي‌شوند، شبيه اصلاح‌طلبان فعلي مجلس هشتم خواهند بود، يعني تيپ پزشكيان و خباز و اينها ساختارشكن نيستند، افرادي متدين و عاقلند. البته دولت فعلي نيز از نظر فرهنگي خيلي با آنها فرق ندارد. تصور من در آن زمان اين بود كه ممكن است افرادي تندرو مثل بهزاد نبوي و تاج‌زاده مجلس را به دست بگيرند اما وقتي وارد مجلس شدم ديدم اصلاح‌طلبان موجود در مجلس هشتم كبريت بي‌خطر هستند.حزب اعتمادملي معتدل‌تر بود؛ البته عملكرد شخص آقاي كروبي بعد از انتخابات 88 يك مساله جداست اما بطور كلي آنها معتدل‌تر بودند. كروبي هم كسي بود كه در مجلس ششم در مقابل برخي افراط‌گري‌ها ايستاد. شاخصه اصلي اصلاح‌طلبان تاكيد بر مباحثي همچون آزادي بيان و حقوق شهروندي بوده و جريان اصولگرايي بحث‌هاي اعتقادي و ساير ارزش‌ها را دنبال مي‌كرد، به اين معني كه اصلاح‌طلبان بر مسائلي مثل آزادي‌بيان و حقوق شهروندي تاكيد داشتند و اصولگرايان بر اجراي احكام اسلام و توجه به ارزش‌هاي اسلامي، اما در دولت دهم اختلاف فرهنگي اصولگرايان و اصلاح‌طلبان از بين رفته و همه ليبرال شده‌ايم و فقط مسائلي مانند آزادي بيان و حقوق بشر و حقوق شهروندي مورد اختلاف است.

شايد تفاوتي در نگاه فرهنگي ما وجود داشته باشد وگرنه قائل به وجود ديوار بين اصولگرايان و اصلاح‌طلبان نيستم. اين موضوع را كه بطور كلي با اصلاح‌طلبان مخالف هستم قبول ندارم. درباره آزادي‌بيان و آزادي‌هاي اجتماعي بود كه اصلاح‌طلبان در اين زمينه باز و اصولگرايان بسته عمل مي‌كردند.
اصولگرايان به آزادي بيان اعتقاد ندارند
بخشي از اصولگرايان عملا آزادي بيان را متاسفانه قبول ندارند. كم‌كم متوجه شدم كه تيپ خاصي در اصولگرايان وجود دارد كه با نوع برداشت خود از ولايت ‌فقيه و آزادي بيان، براي انقلاب اسلامي مضر هستند الان فقط مساله آزادي بيان بين اين دو جريان باقي است، يعني اصلاح‌طلبان بر آن تاكيد دارند و اصولگرايان اينگونه نيستند و بخشي از اين مساله بر مي‌گردد به نوع نگاهي كه اين دو گروه به اصل ولايت‌فقيه دارند به عقيده من اصلاح‌طلبان به آزادي‌بيان و حقوق شهروندي اعتقاد بيشتري دارند و اصولگرايان برداشت كاملي از اين دو مقوله ندارند. البته اين امر تا حدي به نوع برداشت آنها از اصل ولايت‌فقيه برمي‌گردد. بخشي از اصولگراها به بهانه اينكه ما نبايد جلوتر از رهبري حركت كنيم در واقع معتقدند كه التزام به ولايت‌فقيه به معناي عدم اظهار‌نظر است. اصلاح‌طلبان همان‌گونه كه براي آزادي بيان شعار مي‌دهند، در عمل هم نشان دادند كه به شعار خود پايبند هستند. در دوره خاتمي گذشته از برخي تندروي‌ها درباره آزادي‌بيان و آزادي‌هاي اجتماعي و اينكه لفظ آزادي گاهي به معني «بي‌بندوباري» تلقي شد، اما از نظر اينكه شهروندان مي‌توانستند انتقادات خود به مسوولان را ابراز كنند، واقعا فضا خوب بود؛ انتقاد از رييس‌جمهور و بعضا انتقاد‌هاي تند به ‌آساني انجام مي‌شد. البته در دولت نهم و در چند ماه اخير دولت دهم نيز فضاي انتقاد قابل قبول بوده است.

در مراسم سحابي‌ها خوب رفتار نكرديم
در مجموع، آزادي بيان درباره نهضت آزادي به خوبي رعايت نشد. پس از فوت سحابي هم اجازه ندادند كه آنها تشييع جنازه درستي انجام دهند يا مجلس ترحيم بگيرند. ممكن است يك عده عادي نيامده بودند اما چه اشكالي دارد مراسم بگيرند و چند شعار هم بدهند؟ مگر پايه‌هاي نظام ما اينقدر سست است كه از اين امور بترسيم؟ در مراسم سحابي ظاهر قضيه مجلس ترحيم بود، حال اگر جمع مي‌شدند و شعار هم مي‌دادند، مردم خودشان قضاوت مي‌كردند كه آيا آنها به‌دنبال ترحيم هستند يا مساله ديگري. اگر خواستند آتش بزنند و تخريب كنند، آنگاه نيروي انتظامي بايد جلوي آنها را بگيرد و برخورد جدي داشته باشد. نبايد قصاص قبل از جنايت كرد. همين باعث شده كه هنوز قضيه تمام نشود، براي اينكه اجازه نمي‌دهيم اينها حرف بزنند.

راهپيمايي 25 خرداد، آرام و خودجوش بود
چه كسي گفته كه مردم در راهپيمايي سكوت به بسيج حمله كردند و مردم را كتك زدند و اموال عمومي را تخريب كردند؟ راهپيمايي 25 خرداد كه آرام بود. البته معلوم نيست چه كساني در پايان آن موجب آن اتفاقات شدند. 25 خرداد مردم عادي كاملا خودجوش آمده بودند. موسوي بيانيه هم نمي‌داد، مردم مي‌آمدند، يك عده واقعا شبهه داشتند. ساعتش را افراد ديگر معين مي‌كردند. اين آمادگي در تعداد بسياري از مردم تهران وجود داشت و در فيلم‌هاي آن زمان نيز مشخص است كه خانواده‌هاي متدين و زنان چادري و بچه‌هاي كوچك هم حضور داشتند. آنها اعتراض داشتند و معتقد بودند بايد حرف بزنند و از اين‌رو مساله را عادي نگاه مي‌كردند. اما از 29 خرداد به بعد كه رهبري به صراحت اعلام موضع كردند، قبول دارم كه آنها 30 خرداد نبايد بيرون مي‌آمدند. اما تا پيش از 30 خرداد عكس‌العمل مردم طبيعي بود چرا كه واقعا برخي فكر مي‌كردند تقلب شده است و اينكه بخواهيم بگوييم برنامه و توطئه بوده، درست نيست.

سبزها فكر مي‌كردند
رهبري طرف آنها را مي‌گيرد

آن زمان خيلي از مردم نظر رهبري را نمي‌دانستند و حتي فكر مي‌كردند رهبري با آنهاست، تا اينكه در نماز جمعه 29 خرداد مواضع رهبري مشخص شد. پيش از آن بسياري از سبزها منتظر بودند ببينند آقا چه مي‌گويد و معتقد بودند ايشان از آنها تا حدودي حمايت خواهد كرد. مقام معظم رهبري گفتند ملاك، نظر شوراي نگهبان است. بنابراين سبزها فكر مي‌كردند بالاخره رهبري يك مقدار طرف آنها را مي‌گيرد و گمان نمي‌كردند كه ايشان محكم موضع بگيرند. هنوز نظر قانون مشخص نشده بود. نبايد از همه مردم در يك حد انتظار داشت. ممكن است شما با اشاره رهبري حرفي را قبول كنيد، ولي ديگري تا قانع نشود قبول نكند. اولا رهبري اين مساله را به نظر شوراي‌نگهبان موكول كردند. من فكر مي‌كنم كه آنها گمان مي‌كردند كه اعتراض آرام منافاتي با نظر رهبري ندارد. نگاه نكنيد به اينكه اين مسائل بعدا به درگيري كشيده شد. آنها طبق آنچه كه ديده بودند، فكر مي‌كردند تقلب شده است و اين حالت در تهران بيشتر بود، قطع نظر از اينكه آيا موسوي و كروبي برنامه داشتند يا خير.

چرا راي‌گيري تمام نشده
گفتند احمدي‌نژاد پيروز شد؟

در حالي‌كه شعب اخذ راي مشغول راي‌گيري بود، اعلام شد آقاي احمدي‌نژاد پيروز انتخابات است. بخش بزرگي از تهران اينگونه بود كه فكر مي‌كرد موسوي پيروز انتخابات است؛ اشتباه آنها اين بود كه فكر كردند كل ايران به اين شكل است. دولت چرا بايد اشتباه كند و ساعت 22 همان روز اعلام پيروزي كند؟ آنها گفتند قبل از موسوي ما بايد اعلام پيروزي كنيم. خبرگزاري فارس اعلام كرد كه احمدي‌نژاد پيروز شده است. چه اشكالي داشت كه مانند دفعات قبل آراي تهران كم‌كم خوانده مي‌شد؟ بايد آرام آرام راي‌ها تا چند روز بعد خوانده مي‌شد تا هيجانات فروكش كند. تعداد قابل توجهي از مردم تهران به ‌دليل نوع اعلام نتيجه احساس كردند كه تقلب شده است. البته حرف‌هاي آن آقايان نيز اين حس را تشديد كرد. آن گروه از مردم فكر مي‌كردند حق‌شان خورده شده و به همين خاطر به شكل خودجوش اعتراض داشتند.
موسوي سكوت مي‌كرد، باز مردم اعتراض مي‌كردند
اگر سكوت مي‌كرد باز هم آنها اعتراض داشتند چرا كه مساله براي برخي مردم عادي مبهم بود. ولي قطعا بحران اين مقدار دامنه پيدا نمي‌كرد.? خاتمي كه پيروز شد در سال 76 كسي اعتراض نداشت بلكه برخي اعجاب داشتند كه چگونه اختلاف فاحش راي پديد آمد كه علت آن، نوع تبليغات صدا و سيما بود. مناظره آغاز فتنه بود و آقاي هاشمي به?خاطر عدم واكنش مسوولان مربوط و اجازه نيافتن براي پاسخگويي در صدا و سيما آن نامه را نوشت. البته ايشان قبلا نامه را براي رهبري ارسال كرده بود ولي نامه را دير به ايشان داده بودند. خود رهبر فرموده بودند كه زماني نامه را به من دادند كه داشتم آن را در سايت‌ها مطالعه مي‌كردم. به هر حال فكر نمي‌كنم كه اگر اين نامه نبود بحران هم ايجاد نمي‌شد. بحران عدم اعتماد در بخشي از مردم وجود داشت و ريشه آن هم مناظره كذايي و عدم‌عكس‌العمل مقامات مسوول بود.

نامه هاشمي حرف دل مردم بود
هاشمي در تير 84 معتقد بود سپاه و بسيج انتخابات را سازماندهي كردند. درست و غلط آن مطلب ديگري است، اما نگفت كه تقلب شده است. نامه آقاي هاشمي در 88 هم حرف دل بسياري از مردم بود و موجب آرامش آنها شد و هم اثر منفي، ولي به‌هرحال عكس‌العمل مناظره محسوب مي‌شد. يعني وقتي آقاي هاشمي خواست جواب مناظره را در صدا و سيما بدهد به او اجازه ندادند، بنابراين كسي كه مظلوم واقع مي‌شود بايد فرياد بزند.

اگر موسوي اسم محصولي را برد
وزير دولت احمدي‌نژاد بود اما هاشمي...

اگر موسوي اسم محصولي را برد وزير دولت احمدي‌نژاد بود اما هاشمي چه زماني گفت من حامي موسوي هستم؟ آيا شما در مناظره حق داري به حامي كانديداها حمله كني؟ موسوي گفت چرا محصولي را انتخاب كرديد چون محصولي وزير احمدي‌نژاد بود. خب، گفتند وقتي دولت اين همه از عدالت دم مي‌زند چرا بايد چنين وزيري در كابينه‌اش باشد؟ كميسيون اصل 90 هيچگاه چنين نگفت كه درآمدهاي محصولي مشروع است و آن پرونده مفتوح است.

0 نظرات: