سلام سلام

از همه خوانندگان عزیز خواهش میکنم قبل از قضاوت در مورد مطالب تا آخرش رو بخونند.
نظر هم فراموش نشه.

۱۳۹۰ تیر ۹, پنجشنبه

دانشجو و چالش‌های سه‌گانه

 چشم انداز ایران - شماره 63 شهريور و مهر ماه 1389



                                               
  مهدي فخرزاده

جنبش واژه‌ای است که تعریف دقیقی از آن در جامعه‌شناسی وجود ندارد. مفهوم جنبش اساساً با برخي از مصادیق آن شناخته می‌شود و مفهوم بسیار گسترده‌اي از روانشناسی تا امور سیاسی شامل می‌شود. در این میان دانشگاه یکی از مهمترین ساحت‌های تعین مصادیق جنبش دانشجویی است.

دهه‌های 60 و 70 میلادی اوج جنبش‌های دانشجویی در جهان بود و ایران نیز پس از انقلاب در دهه 70 شمسی اين جنبش‌ها را بيشتر تجربه كرده است. واژه جنبش به خودی خود هیچ راهی به حوزه فعالیت اعضا و نیروهای جنبش نمی‌برد، بنابراین باید مصادیق ایرانی جنبش دانشجویی و مسئولیت دانشجو در قبال شرایط را کاوید. دانشجو در وضعیتی خاص قرار دارد، او با چالش‌هایی دست به گریبان است که باید آنها را شناخت، برخی از این چالش‌ها مبتلابه ایران و برخی نیز فقط به دانشگاه برمی‌گردد.

ريزش يك نظام؛ علل و مباني

 چشم انداز ایران - شماره 63 شهريور و مهر ماه 1389
 


انقلاب اسلامي به رهبري مرحوم امام در بهمن 1357 با پيروزي خود، رژيم شاهنشاهي را ساقط كرد. دولت موقت به رياست مرحوم مهندس بازرگان ازسوي امام، دولت امام زمان نامگذاري شد، ولي بازرگان پس از 9 ماه در آبان 1358 استعفا داد. رياست‌جمهوري بني‌صدر نيز در خرداد 1360 با عزل وي پايان يافت.

اگر از استعفاي مهندس بازرگان و عزل بني‌صدر و گروه‌هايي چون مجاهدين و فداييان خلق و گروه‌هاي كرد و... ـ كه پرداختن به آنها مطلب مستقلي را مي‌طلبد ـ بگذريم بقيه نيروها مانند روحانيت مبارز، جامعه مدرسين، حزب جمهوري اسلامي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، دفتر تبليغات، مؤتلفه اسلامي و... همه با شعار واحدي كه از چند مؤلفه تشكيل مي‌شد متحداً عمل مي‌كردند. اين مؤلفه‌ها عبارت بود از: اصول انقلاب، قانون‌اساسي ثمره انقلاب، نظام جمهوري اسلامي با بنيانگذاري امام و رهبري ايشان.

فراخوان براي راهپيمايي‌ها و همايش‌ها با امضاي نيروهاي فوق بود. همچنين فهرست انتخاباتي با توافق اين نيروها تدوين و منتشر مي‌شد و در معرض آراي مردم قرار مي‌گرفت. از خرداد 60 به بعد نظام جمهوري اسلامي به‌وسيله نيروهاي فوق و مؤلفه‌هاي يادشده در بالا، تعريف مي‌شد. از اين پس در «امت حزب‌الله» ريزش‌ها و انشعاب‌هايي صورت گرفته، هدف اين است كه با يك تحقيق و بررسي بي‌طرفانه دريابيم علت اين ريزش‌ها چه بوده و مباني آن كدام است؟ براي نمونه مي‌توان از انشعاب در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، انشعاب در روحانيت مبارز و پيدايش مجمع روحانيون مبارز ـ كه اين انشعاب مورد تأييد مرحوم امام نيز قرار گرفت ـ انحلال حزب‌جمهوري اسلامي و پيدايش جريان‌ ارزش‌ها به رهبري حجت‌الاسلام ري‌شهري و... نام برد.

افزون بر اين انشعاب‌ها افراد زيادي از «امت حزب‌‌الله» ريزش كردند، اشخاصي چون گنجي، سازگارا و... . برخي از روزنامه‌نگاران مدعي اصولگرا اين ريزش را به جريان اصلاح‌طلب نسبت مي‌دهند، اين درحالي است كه خود جريان اصلاح‌طلب از درون «امت حزب‌الله» ريزش كرد. هدف ديگر از تحقيق و بررسي اين است كه جريان اصولگرا توضيح دهد علت اين انشعاب‌ها و ريزش‌ها در «امت حزب‌الله» چه بوده است؛ اختلاف ايدئولوژيك، اختلاف سليقه، قدرت‌طلبي، التقاط سيستماتيك يا...؟

بايد توضيح داده شود چرا سيدمحمد خاتمي كه در سال 1366 جزء انشعابيون از روحانيت مبارز بود در خرداد 1376 بيش از 20 ميليون و در خرداد 1380 بيش از 22 ميليون رأي آورد كه هر دو مورد با تنفيذ مقام رهبري همراه شد.

مجموع آراي كانديداهاي اصلاح‌طلبان در دور اول انتخابات سال 1384 از كانديداهاي اصولگرا به مراتب بيشتر بود (معين، هاشمي، كروبي، مهرعليزاده و تا حدي قاليباف و لاريجاني).

ما برآنيم با روش گفت‌وگو با صاحبنظران با گرايش‌هاي مختلف سياسي به اين تحقيق و بررسي ادامه دهيم. در اين شماره با صاحبنظري گفت‌وگو كرده‌ايم كه منشأ ريزش‌ها را گذار از سنت به مدرنيته مي‌داند.

 

۱۳۹۰ تیر ۸, چهارشنبه

نگاهي به قيمت مواد غذايي بر اساس آمارهاي بانك مركزي از مرداد 84 تا خرداد 90

اعتماد هشتم تیر90
افزايش 413 درصدي گراني خرداد 90 نسبت به خرداد 89


 اميرهادي انواري
افزايش قيمت مواد غذايي در «خردادماه امسال، در مقايسه با خرداد89» نسبت به افزايش قيمت «خرداد 89، نسبت به خرداد 88» بيش از 413 درصد بيشتر بوده؛ اين گراني فوق‌العاده را آمارهاي بانك مركزي مي‌گويد.

تفاوت تورم و گراني
تحليل آمار‌ها نشان مي‌دهد كه 413 درصد در واقع تورم نيست، بلكه «افزايش درصد رشد قيمت‌ها» از 8/6 درصد در خرداد 89، به 9/34  درصد در سال 90 است.
هنوز تورم خردادماه سال جاري اعلام نشده است و آخرين آمار‌هاي تفكيك شده بانك مركزي، مربوط به فروردين ماه سال جاري است. بر اساس جدول شماره يك شاخص كالاها و خدمات مصرفي مناطق شهري ايران (1383=100) تورم خوراكي‌ها مجموعا در فروردين 90، نسبت به فروردين 89، 7/25  درصد گزارش مي‌شود. شايان ذكر است، اين تورم در سال قبل (يعني فروردين 89، نسبت به فروردين 88) 1/14  درصد بوده است. (شاخص بهاي كالاها وخدمات مصرفي در مناطق شهري ايران، اداره آمار اقتصادي بانك مركزي، دايره شاخص بهاي كالاها و خدمات مصرفي، فروردين ماه 1390) در واقع در اين شيوه محاسبه تورم، بانك مركزي گروه‌هاي خوراكي را در دسته‌بندي‌ها و اوزان غلات و نان با ضريب اهميت56/4 درصد، گوشت با ضريب اهميت74/6 درصد، ماهي و حيوانات دريايي با ضريب اهميت79/0 درصد، لبنيات و تخم پرندگان با ضريب اهميت47/3 درصد، روغن‌ها و چربي‌ها با ضريب اهميت97/0 درصد، ميوه‌ها و خشكبار با ضريب اهميت26/5 درصد، انواع سبزي، حبوب و فرآورده‌هاي سبزي با ضريب اهميت87/3 درصد، قند، شكر، مربا، عسل، شكلات و محصولات قنادي با ضريب اهميت27/1 درصد، نمك و ادويه، سس‌ها و چاشني‌ها و تركيبات خوراكي با ضريب اهميت32/0 درصد، دسته‌بندي كرده و بر اساس وزن (ضريب اهميت) هر كدام، آنها را محاسبه و مجموع آنها را به عنوان درصد تورم اعلام مي‌كند. اما آنچه در اين گزارش به آن اشاره شده است، درصد رشد قيمت‌ها (بدون در نظر گرفتن ضريب اهميت آنها كه بانك مركزي از آن استفاده مي‌كند) است. در واقع مفهوم آن گراني هر كدام از كالاها، بر اساس قيمت آنها ـ و نه شاخص كلي گروه از كالا‌ها ـ است.



جاي خالي «منتقد وضع موجود»


اعتماد هشتم تیر90
پژمان راهبر
آن دست‌ها، آن دست‌هاي زيبا هنوز خسته از تحمل درد کبود و زجر ديده، سمت آسمان را نشانه رفته بودند. اين تصوير تلخي از ملاقات آخري بود. زماني که چشمش بيش از يک متر را نمي‌ديد. او با صدايي که به نجوا و ناله شبيه بود، دست راست خود را بالا مي‌آورد و از کمک خدا مي‌گفت. درباره ناصر حجازي يک نکته را با اطمينان مي‌شود به

زبان آورد. اينکه او دوست نداشت بميرد. با اين همه طرفدار و چهره‌يي که حتي بيماري مهلک سرطان قبل از روزهاي آخر به آن خطي نينداخته بود و با زندگي آرام کنار نازي خانم، آتيلا، آتوسا و امير ارسلان، تازه کلي هم آرزوي برآورده نشده همراه او بود؛ آرزوهايي که البته هرگز به آنها نمي‌رسيد. مقاله اکونوميست درباره ناصر حجازي حيرت‌انگيز است و شگفت‌آور. مجله‌خوان‌ها مي‌دانند که وقتي يک مجله کاملا جدي و اقتصادي – سياسي يک صفحه از شماره آخر خود را به يک فوتباليست ايراني اختصاص بدهد يعني اينکه ماجرا بيش از اينها اهميت دارد. اين چيزي است که قبلا هرگز اتفاق نيفتاده است. مقاله اکونوميست به سياق خاص اين نشريه اسم ندارد؛ اما تجليل است از يک چهره محبوب ايراني که نويسنده با کمي اغراق با بينش سياسي وي را منتقد اوضاع ايران ناميده است. البته چه کسي است که نداند منتقد صفتي است برازنده ناصر حجازي. دکتر حسن نمک‌دوست استاد روزنامه‌نگار، در خاطراتش از يک مصاحبه دانشجويي با ناصر حجازي مي‌گفت؛ زماني که او بايد اين مصاحبه را به عنوان نمونه کار به استادش تحويل مي‌داد. حجازي در آن گفت‌وگوي دانشجو يي از شرايط آن روزها انتقاد کرده است. گفت‌وگو با حجازي جوان که حتما امروز هم شنيدني بود؛ اما نوار اين مصاحبه در اسباب‌کشي‌ها به يغماي روزگار رفت. امروز تصادفا آرشيو روزنامه «دنياي‌فوتبال» را ورق مي‌زدم. تاريخ روزنامه مربوط به آخرين روز سرمربيگري حجازي در استقلال بود. کلا قبل از آنکه او جاي خود را به فيروز کريمي بدهد. در روزهايي که همه ما پذيرفته بوديم نيمکت استقلال به فيروز کريمي مي‌رسد. گزارش آن روز با سه عکس جذاب چيز ديگري را نشان مي‌داد. حجازي تر و تميز و خندان و با روحيه به وسط زمين رفت و با بازيکنان جوان مشغول بازي بود... 24 سال بعد بود که زمستان زندگي حجازي آغاز شد. او پست سرمربيگري استقلال را تحويل داد و کنار نشست، ظاهرا ماجرا دست ياري و لبخند بود، اما حجازي خيلي زود درد عميقش را بيرون ريخت؛ دردي که البته هرگز کاملا وجود او را ترک نکرد. او بعد از استقلال هيچ‌وقت نشستن روي نيمکت را تجربه نکرد و تيمي را تمرين نداد. او در قامت يک مربي بازنشسته کاملا رداي منتقد وضع موجود را برتن کرد و گرچه در اين بين در کليپي تجاري حاضر شد و مدتي هم به مديريت فني تيمي در اسلواکي پناه برد، اما شغل اصلي‌اش همين بود که صدايش را بعد از گفت‌وگوهاي جذاب تلفني روي کاغذ بياوريم و به چاپخانه بسپاريم. او هميشه منتقد اهالي فوتبال و اهالي سياست بود؛ چه آنهايي که به ورزش آمده بودند و چه آنهايي که در فضاي سياسي و اجرايي زندگي مي‌کردند. تندي حرف‌هاي حجازي گهگاه آزاردهنده بود، اما لاجرم از كنه وجودش برمي‌خاست. فوتبال براي او عشقي بود که به سرقت رفته بود. سال‌ها گذشت و او خاطرات رفتن به طرح 27 ساله‌ها، تبعيد به بنگلادش و هند و البته اخراج از استقلال را فراموش نکرد. داربست‌ها، پوسترها و دروازه نمادين مقابل خانه حجازي ديگر جمع شده است. گرچه هنوز باورمان نمي‌شود که او ترک‌مان کرده باشد، اما خاک سردتر از اين حرف‌هاست. 40 روز گذشته و واقعا خبري از او نيست؛ کسي که بعد از اين شکست آخري جاي خالي‌اش را بيشتر حس کرديم. «منتقد وضع موجود» ديگر در بين ما نيست.


                                           روحش شاد یادش گرامی باد

قانون و قانون گرایی

 چشم انداز ایران - شماره 67 ارديبهشت و خرداد 1390
سخني با مخاطب
درباره اجراي قانون‌اساسي
لطف‌الله ميثمي
دوست داشتم با هموطنان عزيزم چه در داخل و چه در خارج ـ كه به‌دليل ارتباطات چندان دور هم نيستند ـ پيرامون پاره‌اي از مسائل درد دل كنم كه يكي از مهمترين آنها درباره اجراي قانون‌اساسي جمهوري اسلامي است. در بهار سال 1364 بود كه در كوهپيمايي سوهانك تهران، مرحوم مهندس مهدي بازرگان و فرزندشان مهندس عبدالعلي بازرگان را ديدم. در ميان گفت‌وگوهايي كه شد از مهندس بازرگان پرسيدم شما كه ولايت‌فقيه را قبول نداشتيد، چرا به قانون‌ اساسي مصوب سال 1358 رأي مثبت داديد؟ مرحوم بازرگان در پاسخ، مطلبي را گفتند كه منشأ تحولي راهبردي در من شد. ايشان گفتند فضايي كه در آن قانون‌اساسي به رأي مردم گذاشته شد فضاي ويژه‌اي بود، بدين معنا كه مخالفت‌هاي جدي با قانون مي‌شد و ممكن بود اصل قانونگرايي شكست بخورد و من صلاح را در آن ديدم كه به نفس قانونگرايي رأي مثبت بدهم. خود ما هم ضمن تأييد قانون‌اساسي، رأي مثبت خود را مشروط كرده بوديم به متمم قانون‌ كه مرحوم امام وعده داده بودند. مرحوم بازرگان در اين بيان كوتاه، مرزي بين ايدئولوژي و استراتژي‌شان قائل بودند و وقتي هم كه نامزد رياست‌جمهوري شده و منصرف شدند، در پاسخ خبرنگاري كه از ايشان پرسيد برنامه شما براي مملكت چيست؟ گفتند اجراي قانون‌اساسي. در آن فضا كمتر كسي به قانون‌اساسي و مندرجات آن توجهي عميق داشت.

درسي براي امروز

 چشم انداز ایران - شماره 63 شهريور و مهر ماه 1389

      لطف‌الله ميثمي


در زمستان 1354 ملت ايران شاهد بيانيه تغيير ايدئولوژي ازسوي سازماني بود كه ده‌سال (54 ـ1344) در سخت‌ترين شرايط به حيات مبارزاتي خود ادامه مي‌داد و حمايت اقشار مختلف جامعه را به همراه داشت و

شهداي زيادي را نيز در اين راه به‌جاي گذاشت. در پي انتشار اين بيانيه پس از چندي معلوم شد كه 90درصد از كادرهاي سازمان در يك روند تمركز تشكيلاتي و فضاي بسته و  غيردموكراتيك، تغيير مرام و ايدئولوژي دادند. مجيد شريف‌واقفي و مرتضي صمديه‌لباف كه در برابر اين روند غيراصولي و غيردموكراتيك مقاومت كردند به شكل ناجوانمردانه‌اي ترور شدند؛ مجيد در 16 ارديبهشت 1354 به شهادت رسيد و صمديه در حال خونريزي زياد دستگير و در زمستان همان سال توسط ساواك اعدام شد. واكنش اين بيانيه در درون زندان و در تشكيلات مجاهدين كه مسعود رجوي در رأس آن بود، دو مؤلفه داشت؛ نخست تمركز تشكيلاتي كامل و ديگري انتساب اين بيانيه به يك كودتاي چپ‌نما. اين‌گونه تحليل مي‌شد كه محمدتقي شهرام و بهرام آرام با تمركز تشكيلاتي توانسته‌اند افراد سازمان را به آن مرحله برسانند. بنابراين ما هم بايد با تمركز تشكيلاتي جلوي ليبراليسم و انحرافات را بگيريم تا شهرام جديدي به‌وجود نيايد. در اين پروسه بود كه هر نقد دلسوزانه‌اي، به رويه شهرام منتسب و سركوب مي‌شد.

روش برخورد بنيانگذاران اين بود كه گرچه در ريشه‌يابي هر رخدادي و براساس حركت ذاتي ـ جوهري، عوامل بيروني تعيين‌كننده بودند، ولي آن را شرط تلقي كرده و مبنا و اصل را عوامل دروني مي‌دانستند، اما تشكيلات زندان با مسئوليت مسعود رجوي بدون ريشه‌يابي نسبت به رويه‌ها و آموزش‌هاي درون تشكيلاتي و اين‌كه چرا 90درصد از كادرهاي سازماني تغيير ايدئولوژي داده‌اند، همه‌چيز را به عوامل خارجي نسبت داد.

۱۳۹۰ تیر ۶, دوشنبه

یک درصد رای به مدیریت جهانی ایران!

ایران برای دبیرکلی فائو نامزد می شود و از میان 180 رای فقط دو رای می آورد، که یک رای که مال خودمان است و لابد آن یکی را هم با یکسال نفت مجانی خریده ایم! این که رای نیاوردیم جای خود، اینکه نتوانستیم موقعیت خود را بسنجیم و این آبروریزی را ببار آوردیم، نشان از توهم رجال سیاسی ما دارد! تا کی می خواهید با آبروی ملتی بزرگ - که وارث بزرگترین تمدن بشری است - بازی کنید!
لابد فکر می کردند که باز هاله نور می آید و آقایان مسحور شده و پلک نمی زنند و از 180 نفر 24 میلیون رای به اینها می دهند! البته اشکال در انتخابات هم هست، اگر جنتی رئیس انتخابات بود این جوری نمی شد!  کافی بود نماینده برزیل و اسپانیا و اتریش و اندونزی و عراق - که التزام عملی هم ندارند - را رد صلاحیت نماید!
آقایان - بدون تعارف و رودربایستی - وزن شما در دنیا همین است، در داخل هم وضعی بدتر از این دارید! به آسمان روید و به زمین آیید، همین است! با ادعای آسمانی شدن و هاله نور و رمل و اسطرلاب هم راه به جایی نمی برید!
اگر اداره مستراح مسجد شاه را هم به شما بسپارند و قطعاً موجبات نارضایتی مؤمنین و نمازگزاران را فراهم می نمایید و بول و غائط و اخراج ریح را سهمیه بندی خواهید کرد و پشت در مستراح مفتش و فالگوش می گذارید که کسی بیش از سهمیه کاری نکند!  آنقدر تنگ می گیرید که اگر کسی تنگش گرفت، عقده دل بر سرتان خالی کند!
من که دزد هم دست شما نمی دهم تا به کلانتری ببرید!

از اینکه مطالب این چند وقت اخیر خیلی از وب سیات دکتر خزعلی شد معذرت باور بفرمایید دست خودم نیست اینقدر که ناز قلم میزنند مجبور میشم بزارم!!

«مزایده خودروی احمدی‌نژاد نمایشی و صوری بود»

چند ماه قبل دکتر خز علی در یکی از وب نوشته های خود مزایده خودروی رییس جمهور را به شوخی گرفته بود:

جای مهران مدیری خالی است, اگر امروز برره برقرار بود, یک شوی تمام عیار راه می انداخت که بیا و ببین, حراج شورت رئیس جمهور برره! شورت دوران جوانی, با آثاری از ازدواج با اجنه! (به تعبیر حجه الاسلام نقی پور فرد در برنامه این شبهای سیمای جمهوری اسلامی ایران) , شورت مامان دوز رئیس جمهور به مزایده گذاشته شد! رقابت تنگاتنگ اوباما و پوتین برای تصاحب شورت رئیس جمهور برره!, پوستری طراحی می کرد که " یک شورت به قیمت یک میلیون دلار! " , یک قسمت جذاب و زیبای سریال برره به مراسم مزایده شورت رئیس جمهور اختصاص می یافت!  از شوخی بگذریم!

جدی عرض می کنم, آقایان اینجا را با برره اشتباه گرفته اند, مردم را خیلی کودن و احمق فرض کرده اند, هر کار ضد ارزش و خلافی را برای مطرح کردن خود انجام می دهند, مزایده و معامله و شویی راه انداختند و مردم را به بازی گرفتند,تا کاری خلاف ارزشهای اسلام و ائمه هدی را به نمایش بگذارند, نمی دانم چرا رهبری به این شومن ها هیچ نمی گوید! اگر این کار پسندیده است, چرا پیامبر صلوات الله علیه و آله و سلم مراسم مزایده برای اسب و شتر و عبا و عصای خویش راه نیانداخت؟ چرا ائمه هدی چنین نکردند, چرا امام چنین نکرد و چرا خود رهبر مثلاً چفیه اش را به مزایده نمی گذارد, مگرکمتر می خرند؟!  این حرکات خلاف شرع و بیع باطل است و وجه آن نیز اکل مال بالباطل و شبهه ناک است و قابل اهداء برای امر خیر هم نیست, وقتی مالی به ثمن غیر واقعی فروخته شود و معامله غرری و غبن فاحش باشد, مالکیت در ثمن و مبیع حاصل نمی شود و بیع باطل است, حال یک جاهلی بیاید و مالش را تباه کند, عقلا و حاکم شرع وظیفه دارند, بطلان آن بیع را اعلام و ثمن را به خریدار عودت و برای خریدار سفیه باید قیم انتخاب کنند! و صد البته فروشنده را به عنوان کلاهبردار به محکمه معرفی نمایند!

اما من باور ندارم که خریدار خودرو و کاپشن احمدی نژاد سفیه و ابله باشند, می گویند: هر چه تبلیغ کردند که خارجی ها در مزایده شرکت کنند, به جایی نرسید و یک ابله سفیه  خارجی پیدا نکردند که نقش خریدار را بازی کند, هر چند اگر یک خارجی این ماشین را می خرید, یقین دارم که ابله نبود و ده برابر مبلغ معامله را در قراردادهای دولتی جبران می کرد و این خرید نامعقول زمینه قراردادهای نامعقول میلیاردی بعدی می شد!

اما کسی که نقش خریدار را بازی کرده است و جرات ندارد خود را نشان دهد, خریدار ناشناسی که به سبک مافیا این خودروی اسقاطی را به قیمت 25 میلیارد ریال خریده است, کیست؟ چرا چهره این فرد خیر را نشان نمی دهید؟ چرا پرده نشین است؟ او هم ابله و سفیه نیست, او هم به دنبال منافع خویش است! باید سازمان بازرسی کل کشور, اسامی هیات مدیره, سهامداران و بستگان آنها را درآورد و تحقیق نماید که تا کنون چه قرار دادهایی این افراد با دولت نهم و دهم داشته اند, شاید صدها و هزاران برابر این مبلغ از کنار دولت نهم و دهم خورده باشند! و این کمترین خوش خدمتی به آقایان باشد!

از سوی دیگر هزینه های تبلیغات این مزایده و خبرهای آن که از رسانه ملی و رسانه های دولتی منتشر شد را بر مبنای تعرفه آگهی محاسبه کنید, لااقل ده برابر این مبلغ از بودجه بیت المال تبلیغ شده است, همان مبلغ را به مسکن مهر اختصاص می دادید, ده برابر خانه سازی می شد و احمدی نژاد هم سوار ماشین خودش بود و سوار ملت نمی شد!

باز هزینه حمل خودرو و اختصاص غرفه ای بزرگ به خودروی احمدی نژاد در نمایشگاه و هزینه های دولتی و تشریفات دیگر این خودرو, نیز کمی از قیمت آن ندارد, همین غرفه را به مرسدس بنز یا بی ام و یا تویوتا می دادند, یک میلیارد تومان اجاره غرفه می گرفتند و صرف مسکن مهر می کردند!

من اگر جای او بودم, خودروی 34  ساله ام را برای حفظ محیط زیست و جلو گیری از آلودگی هوا ( به عنوان خودروی فرسوده ) و ترویج فرهنگ گذشت از منافع فردی برای جمع, به یک اوراقچی میفروختم تا اوراقش کند و این خبر کوتاه را در روزهای بحران آلودگی هوای تهران منتشر می کردم! " فلانی خودروی فرسوده اش را به خاطر سلامت مردم به اوراقچی سپرد!"
مسئله آخر, مشکلات روانی ایشان است, این اقدام نشان شخصیت نارسیسیستیک ( خود شیفته ) اوست, وگرنه هیچ سیاستمداری در دوره حیات خود چنین نکرده است, اگر صندلی به فروش می رسد, جزء آثار باستانی و تاریخ و تمدن یک کشور است, اگر چیزی متعلق به لویی چهاردهم بفروش می رسد, چون انقلابی در فرانسه شده است و نظام حکومتی به جمهوری تغییر پیدا کرده است و آنها به تاریخ پیوسته اند!  اما بعید می دانم, حتی اگر احمدی نژاد به تاریخ بپیوندد, کسی چیزی از اموال او را بخرد! این نمایش بچه گانه را تمام کنید و به کار مردم برسید!


و اکنون یکی از خوانندگان وب سایت ایشان مطلبی را ذکر کرده:
جناب دکتر خزعلی عزیز ،
در یکی از مقالاتتان در 13 اسفند 89 مطلبی راجع به حراج ماشین رئیس جمهور نوشته بودید که مانندتمام نوشته هایتان به دلم چسبید . دیروز که در حال وبگردی بودم به نقل از خبرگزاری فارس مطلبی خواندم که نوشته بود

«مزایده خودروی احمدی‌نژاد نمایشی و صوری بود»

همان لحظه به یاد درایت و آینده نگری و هوش بالای شما افتادم .  منتظر روشنگری های بیشتر از شما هستیم

و ایشان در ادامه مطلب عنوان کرده اند:

جالب است بدانید، بخاطر همین مقاله احمدی نژاد از من شکایت کرده است و قاضی را مجبور به صدور حکم جلب کرده اند، در حالی که اگر حکومت علی (علیه السلام) بود، باید احمدی نژاد را با این رسوایی برکنار و محاکمه می کردند!

من خودم لینکش رو در فارس پیدا نکردم ولی در جهان به نقل از فارس پیداش کردم!فرقی هم نمیکنه سگ زرد...
http://www.jahannews.com/vdcippaz5t1ayp2.cbct.html 

بنده بسیار مسرورم از این دعوا های بین دولت و مجلس و... حتی اگر جنگ زرگری هم باشد  منافع بسیار داشته کوچکترین آنها این که به امکان تقلب در انتخابات معترف شدند کسانی که تا چندی پیش دم از غیر ممکن بودن تقلب در انتخابات میزدند اکنون نگران تقلب جریان انحرافی اند!!!





راهبرد اصلاحات

محمد توسلي                                                                                          منبع : ماهنامه چشم انداز ایران
تحولات اخیر در کشورهای منطقه بویژه در تونس و مصر، بررسی راهبرد اصلاحات و فرایند آن را با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی آنها، در کانون توجه علاقه‌مندان مسائل اجتماعی قرار داده است، زیرا گفتمان انقلابی به معنی ضرورت تغییر ساختار حاکمیت‌های اقتدارگرا با استفاده از ابزار خشونت در ادبیات سیاسی دهه‌های اخیر مورد پرسش قرار گرفته است. ارزیابی پیامدهای گفتمان مزبور در کشورهایی‌که با این شیوه متحول شده و ناکامی از دستیابی به آرمان‌ها و مطالبات اولیه، بیش از پیش راهبرد اصلاحات را مورد توجه قرار داده است.
برای بررسی راهبرد اصلاحات، در اين يادداشت پيشينه انديشه اصلاح‌طلبي در معارف اسلامي و تاريخ  دو قرن اخير ايران را به اجمال مرور مي‌كنيم: 

گفت آقا سفره خالی میخرید !؟

غروبی سرد
یاد دارم در غروبی سرد سرد،
میگذشت از کوچه ما دوره گرد،
داد میزد: کهنه قالی میخرم،
دسته دوم جنس عالی میخرم،
کاسه و ظرف سفالی میخرم،
گر نداری کوزه خالی میخرم .
اشک در چشمان بابا حلقه بست،
عاقبت آهی کشید بغضش شکست،
اول ماه است و نان در سفره نیست،
ای خدا شکرت ولی این زندگیست !
بوی نان تازه هوشش برده بود،
اتفاقا مادرم هم روزه بود،
خواهرم بی روسری بیرون دوید،
گفت آقا سفره خالی میخرید !؟
منبع: وب سایت  دکتر خزعلی

۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

تابستان و حدیث مکرر سی ساله حجاب



 
تابستان و حدیث مکرر سی ساله حجاب

تابستان را با گرما و گرما را با حجاب  و حجاب را با خانم ها و خانم ها را با گشت ارشاد میتوان در یک نظر که نظر حلالی است  به صورت به هم پیوسته جستجو کرد. این اگر چه واقعیت تلخی است اما هست. ریشه این اتفاق هم یکی به مردسالاری جامعه باز میگردد و یکی هم به برداشت غلط از زن و حجاب و عفت. نمیتوان انکار کرد که در بین زنان مثل مردان کسانی هستند که هنجارشکنی میکنند. اصلا بالاتر از این. هم در بین زنان و هم در بین مردان جنایتکار وجود دارد. اما واقعیت این است که  هنجار شکنان و جنایتکاران مرد و زن را نمی شود از ظاهر و نوع لباس آنان شناخت. اتفاقا کسانی که به معیارهای عفت و التزامات رفتار خانوادگی پای بند نباشند، ویا حتی کسانی که از راه تن  ارتزاق میکنند، برای پیشرفت امور زندگیشان خیلی راحت تن به رعایت همه قوانین میدهند. و کمتر دچار تورهای گشت ارشادی میشوند. تجربه سی ساله نشان داده است که این نوع برخورد  و مبارزه فیزیکال با امر بدحجابی اثری ندارد. سه تابستان قبل اوج این تجربه بود. همه دستگاههای تبلیغاتی رسمی وهمه تریبونهای نماز جمعه به کمک دستگاههای انتظامی رفتند و مصرع مکرر هر بیت مصاحبه ها این بود که این یک طرح مقطعی نیست و یک طرح دائمی است. فشاری هم که با حضور گسترده گشت های ارشاد وارد آمد کم و یا بی نظیر بود. اما در متن جامعه چیزی تغییر نکرد. معمولا عرف جهانی بر این است که زمانی را برای پاسخ گرفتن به یک تجربه تعیین میکنند. اگر در آن فاصله زمانی این تجربه پاسخ نگیرد به دنبال راه حل های دیگر میروند.به نظر میرسد تجربه سی ساله فرصت زمانی کافی تلقی شود. اگر تجربه برخورد انتظامی سی ساله  به مسئله حجاب موفق نبوده است، باید معادله را عوض کرد حتی اگر این تغییر معادله مورد پسند نباشد.به خصوص اگر این نکته هم اضافه شود که نسل و افراد مخاطب این طرح پس از سی سال کسانی هستند که متولد بعد از انقلابند و یکسر شنونده تبلیغات بازدارنده رسانه های بعد انقلاب بوده اند  و محیط های اجتماعی مثل مدارس و دانشگاهها هم زیر پوشش رفتارهای رسمی حکومتی بوده اند و به طور حداکثری حجاب مورد توجه مسئولان بوده اند. وقتی طرح برخورد انتظامی با این حواشی اجتماعی عملا موفق نبوده است باید راههای دیگری را آزمود. در همان سه سال پیش که در مورد این طرح بحث فراوانی بود به شد بعضی خطیبان نماز جمعه و بعضی نوشته رسانه های رسمی کسانی را که راههای فرهنگی را برای این مسئله ارائه میکردند به باد استهزا و در مواردی استهزاء آغشته به تهدید میگرفتند. گویا قرار است گزینه برخورد انتظامی این بار قطعا پاسخ دهد و تکیه کنند گان بر گزینه راههای فرهنگی برای این معضل، خود از ابزار تشییع کنندگان فسادند. البته حرف آنان پر بیراه نبود. چون معنای روشهای فرهنگی هم در ذهن خیلی ها این بود که جزواتی منتشر کنند ودر آن نصیحت هایی بنویسند و در مبتکرانه ترین شیوه، جملات ادبی و شاعرانه جوان پسند پیدا نمایند و برای جوانها بنویسند و به صورت انبوه چاپ کنند و از طریق نهادهای مستقر در مراکز آموزشی و یا ودر سطح خیابان منتشر کنند تا جلو بد حجابی گرفته شود. البته این روش فرهنگی هم مثل روش برخوردهای انتظامی پاسخگو نیست. به اعتقاد من اصلا صورت مسئله روشن نیست تا پاسخ روشن باشد.انچه که به عنوان روشهای فرهنگی در نظر من هست، اصل شناخت موضوع است.  اولین نکته این است که باید باور کرد که بین بی عفتی و بی حجابی فرق زیادی هست. بی عفت با حجاب کم نداریم و باعفت بد حجاب نیز کم نیست.تا وقتی به هر کم حجابی به چشم بی عفت نگاه شودو مرزهای مبارزه با بی عفتی به مبارزه با بد حجابی سریان پیدا کند،  هم بدحجابان بد حجابتر میشوند و هم بی عفت ها پوشش خوبی برای گستردن حوزه خود پیدا خواهند کرد. نکته دیگری که باید مورد توجه حاکمیت به عنوان راه هنجار سازی عمومی قرارگیرد این است که ابرنامه ریزی باید برای همه اقشار جامعه باشد. این واقعیتها غیر قابل انکارند: جامعه ما جامعه جوانی است و نیازها و تفکر و نگاه جوان کاملا متفاوت است . یکی از خصوصیات جوانی که در همه جای دنیا یکسان است و هیچ روان شناسی نبوده که این خصوصیت را انکار کند این است که جوان میخواهد زیبا جلوه کند. ومهمتر از زیبائی این است که جوان از هر راهی به دنبال جلوه کردن و دیده شدن است. زیبائی، شیک پوشی، متفاوت پوشی، همه جزئی از شاکله شخصیت جوان و به خصوص زنان است. خیلی وقتها به جای مبارزه با هنجارشکنی ها با این ها که هنجار وجود یک جامعه جوان است، مبارزه میشود. و آخرین نکته اینکه تابستان فصل گرمی است.در هر جای دنیا از بهار، لباسهای تابستانی عرضه میکنند. خصوصیت این لباسها ، پناه بردن به خنکی در برابر گرمای طاقت فرسای ان است. البته بازار ایران هم بر اساس تقاضا، عرضه لباسهای تابستانی زنانه و مردانه را در بهار آغاز میکنند. اما در این میان، اینکه نیروهای بازدارنده فوری از گرما یاد خانم ها میفتند، البته که جالب توجه است.هنجار ها تابستانی و غیر تابستانی ندارد. حق گرما نخوردن در تابستان هم حق مردانه نیست.نباید لباس تابستانی را ناهنجاری دانست. همه اینها به این نکته بر میگردد که باید با بی عفتی و هنجار شکنی و نه نوع پوشش ، در جامعه مقابله شود و این مقابله هم همیشگی باشد تا جامعه احساس امنیت کند.راستی موضوع بحث تابستان بود. نه؟ قربان چشم های بادامی بروم که سرمان را از بحث بی حجابی در آورد.این هم بالاخره جزئی از مسائل تابستان هر ساله شده خوب.

روشنفکري ديني و آبغوره فلزي؟!

مبنع: مجله مهرنامه، شماره نهم، سال اول، اسفندماه ۱۳۸۹ دکتر سروش دباغ

۱ پديده روشنفكري متعلق به دوران گذار است و روشنفكران م ي كوشند با مفهو م سازي و
نظريه پردازي و عطف نظر به فرآورده هاي فكري و فرهنگي جهان قديم و جهان جديد، عبور از سنت
به مدرنيته يا گذر از عصر مدرن به پسامدرن را در جوامع گوناگون تبيين كنند . روشنفكران ايراني نيز از
اين قاعده مستثني نبوده و طي بيش از صد و پنجاه سال مواجهه با مغرب زمين و دستاوردهاي علمي،
فلسفي، سياسي و هنري دوران مدرن، به قدر طاقت خويش به بحث از نسبت ميان اير ان معاصر و جهان
براي توضيح رابطه ميان جهان « تعطيلات در تاريخ » جديد پرداخته اند. مثلا داريوش شايگان از مفهوم
ضيافت » در ميان ما بهره م ي گيرد. او تصريح مي كند كه در « مدرنيته » و « سنت » قديم و جهان جديد يا
شركت نداشتيم و در پيدايي علوم تجربي و علوم انسا ني جدي د نقشي ايفا نكرديم؛ آن زمان در « مدرنيته
تعطيلات به سر مي برديم و هنگامي كه كثيري از عالمان علوم تجربي و فيلسوفان و جامع ه شناسان و
مورخين و اقتصاددانان و سياست ورزان در كار ابداع و خلق ايد ه هاي نو و پي افكني نهادهاي مدرن
بودند، خفته بوديم و غافل از آنچه پيرامو نمان مي گذشت.
در دهه هاي اخير مي توان دو نحله مهم را در طايفه روشنفكران اين ديار سراغ گرفت و از يكديگر باز
نيز ياد « نوانديشي ديني » كه از آن تحت عنوان « روشنفكري ديني » و « روشنفكري عرفي » : شناخت
مي شود. برخي چنين انگاشت هاند كه تقسي مبندي مذكور صبغه هنجاري و ارزشي * داشته و احيانا يك
نحله بر نحله ديگر تفوق دارد و از آن ارزشمندتر است . محققين و روشنفكراني نظير رضا داوري و
« روشنفكري ديني » مفهوم ،« روشنفكري عرفي » رامين جهانبگلو نيز بر اين باورند كه برخلاف
مثلث هشت » ،« آبغوره فلزي » متناقض نماست و معناي محصلي ندارد؛ چرا كه نظير تركيباتي چون
متنافي الاجزاء است و ناسازگاري دروني داشته، افاده معنا و معرفت نم ي كند . « مربع مدور » و « ضلعي
دست شسته « روشنفكري ديني » برخي ديگر نيز تاكيد مي كنند كه بهتر است از به كار بستن مفهوم مبهم
در معناي « روشنفكران ديندار » سخن به ميان آوريم ؛ چرا كه « روشنفكران ديندار » و به جاي آن از
متعارف كلمه روشنفكرند و در عين حال تعلق خاطر ديني دارند؛ نه اينكه در مقام تركيب و به هم
برآميختن مفاهيمي برآيند كه نسب نامه سنتي (دين) و مدرن (روشنفكري ) دارند و احكام يكي را به
ديگري تسري دهند.

.
.
.

گودزیلا متولد شده است و خیلی سریع رشد می کند!


چندی پیش یعنی قبل از خرداد دکتر مهدی خزعلی در تحلیلی اعلام نموده بودند که در نیمه دوم خرداد گودزیلایی!!!متولد میشود و همه چیز را نابود میکند!و اکنون ادامه ماجرا:


خیلی ها می پرسند: " این گودزیلا چه شد؟" مگر قرار نبود نیمه دوم خرداد متولد شود؟ مگر قرار نبود رشدی چون لوبیای سحر آمیز داشته باشد؟ مگر قرار نبود چون گودزیلا سیری ناپذبر باشد و همه منابع را ببلعد؟  بله دوستان؛ گودزیلا متولد شده است و خیلی سریع رشد می کند، امسال با سال های قبل فرق دارد، می بینید که آقایان دست و پای خود را گم کرده اند!
دوستان؛ این پیشگویی نبود، از جن گیر و رمال هم نپرسیده بودم، این یک پیش بینی و تحلیل سیاسی- اقتصادی - اجتماعی بود، شما هم با کنار هم قرار دادن داده ها به همان تحلیل می رسید، کار شاقی نیست، دولتی خودسر و متوهم، امور کشور را در دست دارد که تابع قانون نیست و تصمیمات او بحث انگیز و مخاطره آمیز است، به ضرس قاطع می گویم: " در تصمیمات او اثری از تدبیر نمی بینم"  همه منابع ما را از بین برده و از سویی در روابط خارجی بحرانی ترین دوران را می گذرانیم، ما در جزیره ای بسر می بریم، اثر تحریم ها در سال نود کمر ما را می شکند!
از سویی دیگر، حذف یارانه ها و توزیع صدقه بین مردم، چون دو تیغه قیچی موجب تورم و متعاقب آن رکود خواهد شد، همه می دانیم، آثار کوتاه مدت یک سیاست غلط اقتصادی شش ماه بعد بروز می کند! پس ما از نیمه دوم خرداد منتظر شروع آثار زیانبار حذف یارانه ها خواهیم بود!
این آثار عبارت است از:
1 - توزیع فقر عمومی
2- پیوستن طبقه متوسط و ضعیف به منتقدان و معترضان! ( اما نه با شعار آزادی، اینها با شعار " نان" قیام خواهند کرد، و نمی توان انگ سیاسی به آنها زد!"
3- تعطیلی کارخانه ها و کارگاه ها ( که شما سرعت رشد بیکاری را از این تاریخ روزانه حس خواهید کرد)
4 - اعتراض کارگران بیکار( فریاد کارگران معترض شروع شده و به سرعت فراگیر می شود)
5 - اعتصاب و تحصن ( نمونه آنرا در چند جا دیده اید و از این به بعد رشد خواهد کرد)
6 - ناامنی و افزایش جرم و جنایت و دزدی ( افزایش جرم و جنایت و نا امنی را همه دیده اید، کار به جایی می رسد که برای اخذ وجه مختصری از عابر بانک، باید با محافظ بروید)
7 - در این وانفسای مصیبت بار، جنگ مسئولین بالا می گیرد، همه می خواهند خطا ها را به گردن هم بیاندازند، موج افشاگری ها شروع شده و ادامه می یابد)
8- از سوی دیگر، چون دزدان بر سر منابع و مناصب غصبی به ستیز بر می خیزند، چرا که از دست دادن مناصب موجب افشاء و آبرو ریزی است، تا لنگ منصب را به همراه داری مکشوف العوره نخواهی شد، پس جدال بر سر حفظ مناصب و تصاحب کرسی های بیشتری در مجلس آتی، نبرد مرگ و زندگی است، یقین داشته باشید که هیچکدام کوتاه نخواهند آمد!
9- خوب به اینها دیپلماسی فلج ما را هم اضافه کنید که تمام دنیا را در برابر ما قرار داده است و هر روز برگی نو علیه ما رو می کنند. و ما هم هر روز دسته گلی نو به آب می دهیم تا جایی که عراق و افغان و سوریه و لبنان را هم از دست داده ایم، در واقع با از دست دادن این سر پل های باجگیری، دیگر محلی از اعراب در مذاکرات هم برای ما نمی ماند! دیگر چیزی نداریم که با آن سر میز مذاکره بنشینیم، خصیتین ما هم به کار آنان نمی آید!
10- از سوی دیگر در کنار این همه مسائل بغرنج و لاینحل جناح حاکم، بحران مشروعیت و مقبولیت جدی است و نیمه دوم خرداد سالگرد روزهای 22 و 25 و 30خرداد است، این روزهایی است که جمعیت میلیونی مشروعیت و مقبولیت دولت را زیر سئوال برده اند، بدیهی است که کوچکترین حادثه ای مهر تایید بر عدم مقبولیت جناح حاکم خواهد بود و این سیر از خرداد شتاب خواهد گرفت.
* من فکر می کنم، شهادت هاله سحابی و هدی صابر و فضای امنیتی در تشییع حجازی و سحابی و روز22 خرداد از یک سو و افزایش سرسام آور قیمت ها در نیمه دوم خرداد و بحران های مالی عمیق کع غیر قابل انکار و کتمان شده است، و دعوای جناح حاکم سر لحاف ملا و فرار از مسئولیت در قبال خرابی ها، نشانه هایی از تولد این مولود است، دیگر حنای اینان برای مردم رنگی ندارد و این سیر قهقرایی ادامه دارد. ما از این به بعد باید روزانه شاهد بروز اختلافات و فجایع مدیریتی و نامنی ها باشیم، درست است که جناح غاصب سر جایش خواهد نشست، اما متاسفانه هزینه سنگین ندانم کاری آقایان را ملت می پردازد.
** این مختصر را برای دوستانی نوشتم که این مدت سراغ گودزیلا را از من می گرفتند.

۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

معناي لغوي واژه «سكولاريسم» و تعريف آن

دکتر سروش و آیت الله العظمی منتظری

در فارسي ترجمه معيني ندارد، چند نوع ترجمه براي آن پيشنهاد كرده‌اند، اما هيچ‌كدام آن طور كه بايد و شايد جا نيفتاده است، اما ما همچنان خود واژه سكولار را به كار مي‌بريم، البته معادل‌هايي مثل «گيتي‌گرايي» يا «دنياگرايي» را پيشنهاد كرده‌اند.



عرب‌ها به جاي سكولاريسم كلمه «علمانيت» را گذاشتند، در آن هم اختلاف است كه آيا اين كلمه را بايد به فتح «عين» (عَلمانيت) يا به كسر آن (عِلمانيت). اگر به كسر عين بخوانيم از كلمه علم مي‌آيد و تقريباً به معناي علمي كردن است، گويي اتفاقي كه در سكولاريسم مي‌افتد اين است كه انديشه‌ها علمي بشوند و نگاه آدمي به جهان و به پديده‌هاي جهان علمي بشود. اما اگر به فتح عين بخوانيم از عامل مي‌آيد، يعني «عالمي كردن» و «دنيايي كردن» كه معادل با همان «گيتي‌گرايي» در زبان فارسي است.



گويي عَلمانيت يعني اينكه نگاه‌ها از آسمان فقط به زمين دوخته مي‌شود، از غيب برداشته شود و به عالم شهادت معطوف بشود، و از خدا گرفته شود و فقط به اين دنيا خلاصه و منحصر شود، عالم كبير، عالم غيب، عالم ماوراي طبيعت همه فراموش شوند و پس پشت افكنده شوند و فقط اين جهان مادي محسوس ملموس مورد توجه و مطالعه و نظر شخص قرار بگيرند. اين معناي عَلمانيت است، اگر اين معنا را هم در نظر بگيريم، باز با كلمه «سكولاريسم» تناسب و تطابق زيادي دارد، البته عموم عرب‌ها معتقدند كه همان عِلمانيت به كسر عين درست‌تر است. در مغرب زمين نيز معناي كاملاً روشن از سكولاريسم در دست نيست. اما در اصطلاح كنوني ادبيات فلسفي و عقلاني مغرب زمين به معناي اهل اين زمان و اين دوران و اين مرتبه از وجود بودن است.

گفت‌وگو با سيدحسين نصر معنويت دوستي با خداست


منبع: اعتماد
 منوچهر دين پرست: نام و جايگاه علمي دكتر سيدحسين نصر استاد فعلي مطالعات اسلامي دانشگاه جورج واشنگتن براي عموم محققان حوزه‌هاي عرفان، فلسفه و معنويت اسلامي و بويژه مباحث سنتگرايي ‌آشناست. وي با سابقه ژرف و سترگي از فعاليت‌هاي علمي و فرهنگي و نوشته‌ها و سخنراني‌هاي محققانه فراواني در حوزه انديشه اسلامي بدون شك يكي از صاحبنظران مسلمان محسوب مي‌شود و بويژه در ميان غربيان مورد اعتبار و توجه ويژه‌يي است. او طي بيش از نيم قرن تلاش علمي درباره زواياي گوناگون اسلام بويژه مباحث صلح، تمدن اسلامي، سنت و معنويت سخن گفته است. او به پرسش‌هايي كه درباره مسائل فعلي بين اسلام و غرب بين غربيان مطرح است پاسخ‌هايي داده كه قطعا جذاب و خواندني است. عقيده او درباره اينكه سكولاريسم دشمن مشترك اسلام و غرب است به‌ خودي خود جالب است و تازگي دارد اما كمتر كسي است كه در كشورهاي اسلامي از اين منظر و بدون حب و بغض به انديشه‌هاي ايشان توجه كرده باشد. دنياي مدرن هم چالش‌هاي بسياري را روياروي ما قرار داده و هم ديگراني كه با نام «انسان‌هاي غربي» مي‌شناسيم. يكي از مهم‌ترين اين چالش‌ها جهان‌بيني اومانيستي است كه انسان را به جاي خداوند در مركز جهان نشانده و ديگري نيز سكولاريزه كردن زندگي، انديشه و هنر است. يك مسلمان جوان كه در انگليس زندگي مي‌كند، مي‌بيند كه فرضيه‌ خدا در جامعه‌ او ديگر بي‌معنا شده است. مردم حول او و فلسفه‌ آنها انگار محروم از دستان خداوند شده‌اند.  پس بايد چند كار انجام داد: نخست، بايد راهنماهايي براي شيوه‌ مسلمان‌شدن اين جوانان تهيه ديد، دوم، مراقب بود تا با جداشدن از سنت 14 قرن اسلامي خود اذهان‌مان سكولار نشود و سوم، ما نياز به نوعي حمايت دروني داريم، به نوعي حيات دروني معنوي؛ و در تمام اين زمينه‌ها سنت معنوي و ديگر سنت‌هاي معنويت اسلامي مي‌توانند نقشي اساسي ايفا كنند. اينطور مي‌توانيم در برابر بلاياي جهان مدرن، جنگ‌ها و كشتارها و كنش‌هاي افراط‌گرايانه مقابله كنيم. 

۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

رئیس پلیس استان اصفهان:تجاوز گروهی خمینی‌شهر طبیعی است و در همه شهرها رخ می‌دهد!



اتفاقا من هم به این نتیجه رسیدم که واقعا طبیعی است!!!(البته متاسفانه) حالا چرا اینقدر در بوق!!!های تبلیغاتی شون صداشو در آوردند مشکوکه فکر کنم بیشتر واسه منطقی نشان دادن طرح جدید امنیت اجتماعی شون باشه!!
یک مسئله دیگه ای که هست اینه که من نمیدونم مسولین این مملکت کی میخواهند مسولیت پذیری رو یاد بگیرند این از رییس پلیس که میگه میخواستند حجاب و... رعایت کنند و نمونه های مشابه بسیار...(مثلا وزیر راه سابق یکیش) هر جای دنیا بود هزار بار معذرت خواهی کرده بود و استعفا میداد.

حسین کرمی انعکاس رسانه ای حادثه تجاوز گروهی در خمینی شهر را باعث ایجاد احساس ناامنی در جامعه می داند و می گوید این قبیل حوادث، طبیعی است.

با گذشت نزدیک به یک ماه از وقوع حادثه تجاوز گروهی در خمینی شهر اصفهان، رئیس پلیس این استان می گوید این قبیل حوادث طبیعی است و در تمام شهرها و استانهای کشور رخ می دهد.

حسن کرمی که امروز در نشست مشترک مسئولان قضایی استان اصفهان سخن می گفت، بار دیگر، پای رسانه ها را به میان کشید و با انتقاد از عملکرد رسانه ها در بازتاب حادثه خمینی شهر، گفت: " وقوع حادثه خمینی شهر و سرقت همزمان از چهار مغازه در اصفهان با رسانه ای شدن، بزرگنمایی شد."

در حادثه تجاوز گروهی خمینی شهر، 12 تن از اراذل و اوباش بنام این شهرستان، شبانه به باغی در حاشیه این شهر حمله کردند و دست و پای مردان حاضر در آن باغ را بسته و به زنان تجاوز کردند. هر چند در ابتدا گفته می شد اشخاصی که مورد تجاوز قرار گرفتند، ارتباط خانوادگی با همدیگر نداشتند، ولی پس از یک ماه از وقوع این جنایت...

اظهارنظر دو مقام رسمي درباره گزارشگر حقوق بشر


صالحي: خودمان خواستيم گزارشگر بفرستند
جزايري: دستگاه ديپلماسي و قوه‌ قضاييه به اين‌گونه اقدامات پاسخ قاطع بدهند


 مهسا امرآبادي
ايران در برابر قطعنامه شوراي حقوق بشر سازمان ملل براي اعزام گزارشگر ويژه حقوق بشر موضع رسمي گرفت.
روز گذشته علي‌اكبر صالحي، وزير امور خارجه كشورمان در حاشيه جلسه دولت و در جمع خبرنگاران از استقبال ايران از اعزام نماينده ويژه براي بررسي وضعيت حقوق بشر در ايران خبر داد. او تاكيد كرد حقوق بشر تبديل به يك ابزار سياسي شده  و در خصوص واكنش ايران به تصميم شوراي حقوق بشر و اينكه آيا اين گزارشگر ويژه را مي‌پذيرد يا نه، گفت: اين موضوع بيانگر سياست دوگانه غربي‌هاست. آنها آمدند قطعنامه‌يي را در شوراي حقوق بشر عليه ما صادر كردند و خواستار اين شدند كه گزارشگر ويژه‌يي به ايران بيايد در حالي كه ما از قبل خودمان تقاضا كرده‌ايم كه گزارشگر موضوعي به ايران بيايد و خانم پيلاي را دعوت كرده بوديم كه به ايران بيايد و ان‌شاءالله مي‌آيد. رييس دستگاه ديپلماسي ايران اضافه كرد: وقتي ما خودمان ابتدا به ساكن از شوراي حقوق بشر درخواست كرده بوديم كه گزارشگر موضوعي بفرستند ديگر چه ضرورتي داشت كه آنها بيايند و قطعنامه صادر كنند و گزارشگر ويژه بفرستند. اينها نشان مي‌دهد كه آنها مي‌خواستند يك اقدام پيشگيرانه انجام بدهند كه مبادا بحث حقوق بشر به صورت صحيح در ايران مديريت شود. صالحي خاطرنشان كرد: ‌ايران اگر الزاماتي دارد آنها را در چارچوب قوانين بين‌المللي انجام مي‌دهد و گزارشگر موضوعي نيز دعوت كرده. ما ترس و نگراني نداريم.
روزهاي آغازين سال نود، با تصويب قطعنامه شوراي حقوق بشر سازمان ملل براي اعزام گزارشگر ويژه به ايران، همراه بود. كشورهاي عضو اين شورا با 22 راي موافق در برابر هفت راي منفي و 14 راي ممتنع تصميم گرفتند نماينده‌يي را به  منظور بررسي وضعيت حقوق بشر به ايران بفرستند. پس از تصويب اين قطعنامه، شوراي مشورتي حقوق بشر سازمان‌ملل به احمد شهيد وزير خارجه سابق مالديو، روبرتو توسكانو سفير سابق ايتاليا در ايران و امين مدني وكيل حقوق بشر سوداني، به عنوان كانديداهاي احراز سمت گزارشگر ويژه وضعيت حقوق بشر در ايران راي داد تا يكي از آنها را براي سفر به ايران انتخاب كند كه در نهايت احمد شهيد به عنوان گزارشگر ويژه براي بررسي وضعيت حقوق بشر ايران معرفي شد.
تا پيش از اين انتقادهايي از طرف تعدادي از مقامات به اين تصميم شوراي‌ حقوق بشر سازمان ملل شده بود. از جمله اين موضع‌گيري‌ها به سخنان رييس ستاد تبليغات دفاعي كشور مي‌توان اشاره كرد كه پيشنهاد داده بود نماينده اين شورا به جاي ايران به امريكا سفر كند كه در آنجا بزرگ‌ترين جنايات عليه بشريت در حال سازماندهي است. روز گذشته و همزمان با استقبال صالحي براي سفر احمد شهيد به ايران، رييس ستاد تبليغات دفاعي كشور از اين تصميم شوراي حقوق بشر انتقاد كرد و پيشنهاد داد گزارشگر ويژه به جاي ايران به امريكا سفر كند، چرا كه بر اساس آمار و اطلاعات موجود، در ايالات متحده امريكا بزرگ‌ترين جنايات عليه بشريت در حال ساماندهي و انجام است و از دستگاه ديپلماسي كشور و قوه‌ قضاييه خواست « به اين‌گونه اقداماتي كه توسط لابي صهيونيستي و مخالفان آرم‌دار جمهوري اسلامي ايران صورت مي‌گيرد پاسخ قاطع بدهند.»
به گزارش ايسنا سردار مسعود جزايري طي سخناني در مورد تعيين گزارشگر حقوق بشر براي جمهوري اسلامي ايران گفت: اكنون امريكا مركزي است كه در آن ده‌ها زندان غيرقانوني، شكنجه، نقض بديهي‌ترين حقوق انسان‌ها، آزار و اذيت جنسي شهروندان و تبعيض نژادي به وفور مشاهده مي‌شود.
وي در ادامه گفت: نمايندگان حقوق بشر به كشورهايي بايد بروند كه هم‌اكنون نيروهايشان در افغانستان تحت امر امريكا، به گستردگي از فسفر سفيد در مناطق مسكوني استفاده مي‌كنند، هرچند استفاده از اين ماده خطرناك با توجه به پيامدهاي بسيار منفي و خطرناكي كه براي انسان‌ها دارد، در عرصه بين‌المللي ممنوع شده است. وي در ادامه اعتراض خود به تعيين گزارشگر حقوق بشر براي ايران گفت: مدتي قبل بيش از 250 تن از كارشناسان برجسته‌ حقوقي امريكا نامه‌يي اعتراض‌آميز عليه گسترش شكنجه در زندان‌هاي نظامي امريكا منتشر كردند. اين كارشناسان آشكار شدن اقدامات غيرانساني توسط سربازان امريكايي در زندان‌هاي نظامي را برخلاف اصول انسانيت ارزيابي كرده و از دولت امريكا خواستار پيگيري عاجل براي متوقف كردن اين روند شدند.
پيش از اين نيز زهره الهيان و كريم عابدي دو عضو كميسيون امنيت ملي از مخالفت ايران با سفر احمد شهيد به ايران خبر داده‌ بودند. در عين حال در همان‌ روزهاي نخستين تصويب قطعنامه محمدجواد لاريجاني دبير ستاد حقوق بشر ايران گفته بود ايران مشكلي با حضور گزارشگران حقوق بشر در اين كشور ندارد، ولي معتقد است مكانيسم گزارشگري در اين زمينه، استحكام كافي ندارد و غيرحرفه‌يي است.
از سال ???? اين نخستين بار است كه شوراي حقوق بشر سازمان ملل براي كشوري گزارشگر ويژه تعيين مي‌كند. نخستين‌بار پس از انقلاب اسلامي ايران، رينالدو گاليندوپل به عنوان گزارشگر ويژه ايران از سوي سازمان ملل انتخاب شد. وي در زمستان سال ????با برخي زندانيان ملاقات كرد.
موريس كاپيتورن، نماينده ديگر سازمان ملل بود كه از سال ???? به بعد به ايران آمد و گزارش‌هايي از شرايط زندان‌ها و نوع محاكمه‌ متهمان تهيه كرد. وي از سال ???? به بعد امكان بازديد از ايران را نيافت زيرا قطعنامه كميسيون حقوق بشر در اين سال، حد نصاب راي لازم را به دست نياورد.

احمد شهيد كيست؟
از احمد شهيد به عنوان معمار حقوق بشر كشور مالديو نام مي‌برند. احمد شهيد 47 ساله سياستمدار سابق و فعال حقوق بشر مالديوي متولد 1964 و داراي مدرك دكتراي روابط بين‌الملل از دانشگاه كويينزلند استراليا است. وي شش فرزند دارد كه يك فرزند از همسر اول، سه فرزند از همسر دوم و دو فرزند از همسر كنوني خود دارد. شهيد در فاصله سال‌هاي 2005 تا 2010 دو بار و در دو مقطع زماني متفاوت به عنوان وزير امور خارجه مالديو فعاليت كرده است و هم اكنون نيز مشاور امور خارجه نخست‌وزير مالديو است، اما به دليل فعاليت‌هاي حقوق بشري بسياري وي را معمار حقوق بشر مالديو مي‌دانند. وي در سال 2009 از سوي يك انديشكده در واشنگتن جايزه مسلمان دموكرات سال را كسب كرد. انديشكده «مركز مطالعات اسلام و دموكراسي» در واشنگتن اين جايزه را به خاطر تلاش‌هاي شهيد در گشودن پنجره‌يي به سوي خرد، دموكراسي، حقوق بشر و رواداري در مالديو و آسياي جنوبي به وي اعطا كرد. شهيد در امضاي ? كنوانسيون بين‌المللي در مورد مسائل حقوق بشري فعاليت داشته است. به نظر مي‌رسد دليل انتخاب يك مسلمان براي اين سمت تسهيل در برقراري ارتباط وي با دولت ايران بوده است. شهيد نخستين گزارش خود درباره وضع حقوق بشر در ايران را در پايان تابستان امسال و در نشست سپتامبر 2011 به كميته سوم مجمع عمومي سازمان ملل ارايه خواهد داد.

۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

چشم‌انداز تغییرات آینده ایران

دکتر حبيب‌الله پيمان          
 چشم انداز ایران -  شماره 66 اسفند و فروردين ماه 1389
پایداری نظامات و ترتیبات حاکم بر هرجامعه وابسته به وجود دست‌کم چند عامل اساسی است: ثبات سیاسی، توسعه پایدار اقتصادی، همبستگی و اعتماد متقابل میان مردم (سرمایه اجتماعی) از یک‌سو و میان ملت و حکومت ازسوي دیگر. این شرایط به نوبه خود زمانی برقرار می‌شوند که مردم آن جامعه در سطح قابل قبولی از حقوق اساسی خود یعنی حق آزادی و حکومت بر خود، عدالت‌اجتماعی و امنیت و رفاه بهره‌مند باشند. با کاربرد این معیار می‌توان درباره میزان پایداری یا بی‌ثباتی اوضاع سیاسی و اجتماعی کنونی ایران گمانه‌زنی کرد: 


حکایت حضور امروزم در دادستانی!

صبح به شعبه چهارم بازپرسی رفتم، جناب بنی حسینی ( بازپرس) که مرا احضار کرده بود، در مرخصی به سر می برد! گفته بود: " اگر من نبودم، آقای منصوری بازپرس شعبه مجاور جانشین اوست، او هم به زیارت خانه خدا رفته بود! علی رغم عدم حضور بازپرس و جانشین او و کوچکی اتهام ( اهانت به زید و عمرو) بوی دسیسه به مشام می رسید، مسئله رسیدگی به مقالات و شکایت محمود و مهدوی نیست، به نظر می رسد، می خواهند به نوعی چنگ و دندان نشان دهند و تحلیل من این است که سوای از ظاهر ایراد دو اتهام به خاطر دو مقاله، برنامه هایی دارند!

جای بسی تاسف است که قوه قضاییه که باید مظهر عدالت و تامین کننده امنیت و سلامت جامعه باشد، کارپرداز و کارگزار اصحاب زر و زور و تزویر شده باشد و برای خوشایند آنان کار کند! امیدوارم که این قوه سلامت و استقلال خود را ارزان نفروشد! ما در زمان شاه قاضی سراغ داشتیم که برای شخص اول مملکت احضاریه می فرستد با عنوان : " محمد رضا پهلوی" و سپس او را به استرداد املاک یک کشاورز محکوم می کند و باز دادنامه ای بدون القاب برای شاه می فرستد!

نمی دانم، در نظام اسلامی که الگویش مولا علی علیه السلام است، او که در دادگاه حاضر می شود و نمی گذارد او را با کنیه و طزف دعوا را با نام خطاب کنند و توسط قاضی خودش، محکوم شده و عبایش را به مرد یهودی می دهد! آیا قاضی پیدا می شود که احضاریه برای جنتی و یزدی و مهدوی و ... بفرستد؟ بالاترش پیشکش!

علی ای حال؛ من از دادسرا سالم برگشتم، هر چند توطئه ای در کار بود! من در این سیستم قضایی نه انصاف می بینم، نه صداقت، نه عدالت، و نه حتی تدبیر و تعقل! چرا باید بهانه به دست ما بدهند؟ چرا ظاهر بازی را لااقل حفظ نمی کنند، من قضات پرونده های سیاسی را در حد یک ماشین امضاء می دانم، باز خرده نگیرید که به قضات اهانت کرده ای و یک شکایت جدید مطرح کنید، من با نگاه به عمل آنها و نقل بسیاری از خودشان، به این نتیجه رسیده ام!

بسیاری از آنها درد دل کرده اند که ما هیچ استقلالی نداریم، حتی یکی می گفت: " من فقط حکم ها را امضا می کنم! " بازپرس شعبه سوم امنیت، بارها گفته بود که پرونده تو چیزی ندارد و من قرار منع تعقیب صادر می کنم! پرونده را از او گرفتند و به حاجی محمدی ( شعبه چهارم) دادند که هشت اتهام واهی برایم بتراشد، هنوز هم دنبال انتقام است، حتی امروز هم بدون سمت به دنبال پرونده من بود!

آقایان حکومتی ها؛ دنبال این نباشید که با زور و حبس و شکنجه، خلاف این را ثابت کنید! بروید خودتان را اصلاح کنید، دستگاه قضایتان را اصلاح کنید که همه مصائب مملکت از قضاست، اگر قوه قضایی فاسد شد مملکت فاسد می شود، مملکت که فاسد شده است.....!

آقایان مسئولین، قضات محترم، بروید همه باهم شاکی شوید، من تا خطایی می بینم سکوت نخواهم کرد، و شما هم که هر نقدی را حمل بر اهانت و توهین نموده و پرونده سازی می کنید!، برای توهین احمدی نژاد که بسیاری از مسئولین را دزد و مردم را خس و خاشاک و روشنفکران را بزغاله خواند، یا آقایان ارضی و حدادیان و پناهی و تاجیک و شجونی و ... مجوز خاص برای اهانت و فحاشی دارند و هر چه می خواهند می گویند!

شیشه های موسسه و فروشگاه مرا می شکنند و کسی پاسخگو نیست، جنتی مرا متهم به عدم اعتقاد به اسلام می کند و پرونده شکایتی من از بازپرس آزاده گرفته و به شعبه دیگری داده می شود و مختومه می شود( بدون حضور معظم له!)، اما ما را بدون این که معظم له ها به زحمت بیافتند، با یک تلفن، مدعی العموم خود قبول زحمت نموده و نیازی به شکوائیه و تمبر و وکیل و ... هم ندارند!

90/4/1 مهدی خزعلی

اصلاح طلبان در برابر جريان انحرافي


 عليخاني: جريان انحرافي را ما مطرح كرديم و اصولگرايان 5سال بعد فهميدند

اصولگرايان مجلس نخستين واكنش خود را به بالا گرفتن اختلافات خودي- خودي نشان دادند. اصولگرايان براي اينكه رقيب اصلاح‌طلب از اين ماجرا به نفع خود بهره‌ نبرد، متهم شدند كه دستشان با جريان خاص در يك سفره است و به‌خاطر اصلاح‌طلب‌ها و جريان خاص كه شده بايد متحد شوند. حداد عادل، رييس سابق مجلس كه در مدت اخير كمتر از او شنيده شده بود ديروز با يك نطق «دلسوزانه» براي اصولگرايان خط و نشان كشيد كه در دعواهاي خودي- خودي آنقدر زياده‌روي نكنند كه چشم باز كنند و ببينند به همين راحتي راي‌هاي مردم را از دست داده و انتخابات را به رقيب باخته‌اند. هنوز گرماي سخنان پرشورش در دادن 9 هشدار دلهره‌آور به اصولگرايان پايان نيافته بود كه اصلاح‌طلب‌هاي مجلس جواب پس دادند كه مگر رقيب، دشمن است كه هر كس با شما مخالفت مي‌كند را برانداز مي‌ناميد. باز بگو مگوهاي سياسي ادامه يافت. يك اصولگراي ديگر آمد و گفت شما اصلاح‌طلب‌ها با جريان خاص ائتلاف كرده‌ايد، مي‌خواهيد از اين طريق به ما صدمه بزنيد. باز اصلاح‌طلب‌ها به استناد اينكه به آنها توهين شده جواب پس دادند كه اگر شما امروز متوجه اين جريان خاص شديد که ما از روز اول و پنج سال قبل، متوجه انحراف‌هاي اين افراد شده بوديم و هشدار مي‌داديم. آنقدر اين مباحث  بالا گرفت که از يک‌طرف لاريجاني مجبور به وساطت شد تا شايد دو طرف کوتاه بيايند و از يک طرف برخي از نماينده‌ها گلايه کردند که «مگر مجلس فقط جاي دعواهاي سياسي است وقتي مردم با اين همه مشکل دست به گريبان هستند؟» به قول برخي از آنهايي که ساکت بودند و نظاره‌گر اين مناقشات سياسي، همه نتيجه اين است که اصولگرايان به اين نتيجه رسيده‌اند که بين مشايي و احمدي‌نژاد فرقي وجود ندارد و به همين دليل برخي مانند حداد عادل احساس خطر کرده‌اند که اگر اين وضع ادامه يابد به راحتي آب خوردن کرسي‌هاي مجلس را خواهند باخت و چاره‌يي جز اين نيست که هشدار در مورد فروپاشي وحدت اصولگرايان را حتي اگر رقيب از شنيدنش سوءاستفاده کند، به بلندي فرياد بزنند. اين زنگ خطر را آنقدر حداد ديروز محکم به صدا درآورد که در تمام طول نطقش، مجلس ساکت بود. فحواي سخنانش اين بود که اصلا کاري به احمدي‌نژاد و اطرافيانش نداشته باشند و حتي اگر شده وحدت مصلحتي کنند، چون اينطور ادامه پيدا كند مجلسي را که به سختي به دستش آوردند به‌راحتي از دست مي‌دهند، هشدار داد که همين الان آنهايي که دنبال اين هستند که نظام روي خوش نبيند، دارند براي انتخابات مجلس نهم نقشه مي‌کشند چون مي‌خواهند شيريني مردم‌سالاري در دهان مردم تلخ شود. وي گفت مگر نمي‌دانيد دشمن‌ها مخالف دموکراسي و آزادي و انتخابات هستند و در چنين شرايطي تنها راه پيروزي اصولگرايان «وحدت» است و راهي جز وحدت ندارند و تحمل اختلاف سليقه ميان خودي‌هاي اصولگرا راحت‌تر از شکست در انتخابات است. سيروس سازدار هم نطق کرد و به نوعي در پاسخ به حداد عادل گفت: نبايد عدالت و امنيت را از کسي که به دنبال براندازي و اجراي دستور دشمن نيست ولي با مذاق و تفکر سياسي ما مخالف است، سلب و او را زير پا له کرد و اگر قرار باشد هر گروه، گروه رقيب را برانداز و توطئه‌گر بنامد، جامعه به وضعيت بحراني کشيده مي‌شود؛ از اين‌رو رقيب را دشمن فرض نکنيم و بدانيم هر دولتي با حضور يک رقيب قدرتمند، برنامه‌محور و سازمان‌يافته پيشرفت مي‌کند.

حرف‌هاي سازدار تمام نشده بود که نورالله حيدري، نماينده فارسان سخناني گفت که عصبانيت اصلاح‌طلب‌ها را به دنبال داشت. وي گفت: جريان انحرافي هم شعور مردم را به بازي گرفته و همه اصلاح‌طلب‌ها با راي مثبتي که به سجادي دادند، نشان دادند با جريان خاص در يک مسير هستند. كواكبيان هم به لاريجاني تذكر داد كه چرا اجازه مي‌دهد به اقليت توهين شود. وي به اصولگراها گفت: «تا ديروز حامي سرسخت‌ برخي افراد بوديد، نمي‌گويم اظهار پشيماني كنيد اما حداقل دست از اين كارها‌ برداريد.» عليخاني هم ادامه حرف‌هاي كواكبيان را گرفت كه وقتي همه شما اصولگرايان منتقد احمدي‌نژاد نبوديد فرياد انتقاد ما بالا بود و مي‌دانستيم مشكل از همان كسي است كه در راس دولت است و حالا بعد از 5 سال اصولگرايان به همان رسيدند. كواكبيان هم به اصولگراها خاطرنشان كرد شما ديروز به استقبال احمدي‌نژاد نرفتيد اما همان‌هايي هستيد كه آب خورده شده توسط وي را به عنوان تبرك مي‌خوريد. اصولگراها مي‌خواستند جواب اين نماينده اصلاح‌طلب را بدهند كه لاريجاني از اقليت مجلس خواست ديگر ادامه ندهند و به حيدري اصولگرا هم انتقاد كرد كه چرا حرف‌هايي زده كه اين همه حاشيه ايجاد كرده است.  در اين بين هم تاميني  نطق كرد و به دوستان مجلسي هشدار داد به جاي اين همه دعواي سياسي به فكر اين همه مشكلاتي باشيد كه مردم را كلافه كرده است. اما عملا آنچه ديروز بر جو  مجلس اصولگرا غالب بود همان دلهره‌يي بود كه گويا هرچه به انتخابات نزديك‌تر مي‌شوند آنقدر پررنگ مي‌شود كه چاره‌يي جز طرحش ندارند. ناكام ماندن براي پايان دادن به قدرت و نفوذ جريان خاص به دنبال كشيده شدن اختلاف اصولگرايان از زمين بازي با جريان خاص به سمت شخص رييس‌جمهور و واكنش‌هايي مانند آنچه در استقبال و بدرقه از احمدي‌نژاد نشان دادند و استيضاح‌هاي پشت سر هم كابينه وي تا احتمال تشديد اختلافات دروني تا جايي كه همان آراي اصولگرايي به چند سبد ريخته شود و به قول حداد عادل ببازند صندلي‌هايي را كه به راحتي كسب نكردند. 

روز مرگم، هر که شيون کند از دور و برم دور کنيد . . . . . . همه را مست و خراب از مي انـگور کنيد



روز مرگم، هر که شيون کند از دور و برم دور کنيد
                                          همه را مست و خراب از مي انـگور کنيد

مزد غسال مرا ، سير شرابش بدهيد
                                          مست مست از همه جا حال خرابش بدهيد

بر مزارم مگذاريد بيايد واعـظ
                                          پير ميخانه بخواند غزلي از حافظ

جاي تلقين به بالاي سرم دف بزنيد
                                          شاهدي رقص کند جمله شما کف بزنيد

روز مرگم وسط سينه من چاک زنيـد
                                          اندرون دل من يک قلمه تاک زنيد

روي قبرم بنويسيد وفادار برفت
                                         آن جگر سوخته خسته از اين دار برفت

                                                                   
                                                                                              وحشی بافقی          

خرداد

هدی صابر و مهندس عزت الله سحابی
بله بالاخره خرداد 1390 هم تمام شد ما به خرداد پرحادثه عادت داریم در این سال:




مرگ پدر . . . . سیلی به دختر . . . . دفن شبانه . . . .چقدر آشناست این رنج تاریخی     هنوز صدای " هاله " در گوشم طنین انداز است خدایش بیامرزد که چه ساده زیست و چه ساده رفت  

و بعد هم شهادت هدی صابر بر اثر اعتصاب غذا

امسال هم خرداد عجیب تر از دیگر ماه ها بود.

۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

کسي از خود نپرسيد چرا ايمان نيست!

 
 امنیت واژه غریبی نیست ، اما مبهم و توسعه نیافته . چراکه ملاحظات اخلاقی ، ارزش های معنوی ، اقتصاد و سیاست ، همه ، خود را در آن جای داده و هریک از دیدگاه خود تعریفی برای آن ارائه می دهند. باوجود تمام این تعاریف، آنچه واضح است و باید باشد ، محق بودن مردم به بهره مندی از امنیت است ؛ یعنی مصون ماندن از تعرض و تصرفِ بدون رضایت در جان و مال آنها و نفی هرگونه تبعیض در جامعه.
 
چنانکه قرآن کریم نیز ، "شهر مصون از امنیت" را از مثل ها و الگوهای قرآنی دانسته است : " و ضرب الله مثلا قریة کانت آمنة مطمئنة یأتیها و رزقها " 
 
اسلام هر نوع ایجاد وحشت و هراس در دل انسان ها را ظلم و تجاوزی بس بزرگ دانسته و بر آن "تعبیر جرم" بکار می برد؛ " لا ترعوا المسلم فان روعة المسلم ظلم عظیم" مسلمانان را نترسانید ، زیرا ایجاد وحشت در مسلمانان ظلمی بزرگ است.

انسان‌سازي راه ممكن و ممتنع

هاشم صباغيان
اگر جامعه ايران در 50 سال اخیر را بررسی کنیم یکی از مهمترین مشکلات آن این بوده که در جهت انسان‌سازی، کم پیش رفته‌ایم. حتی در دوران حکومت دکتر مصدق هم نیروهای پابرجا و معتقد به نهضت‌ملی ساخته نشد و درنتیجه به آساني توانستند حکومت دکتر مصدق را ساقط کنند، پس از انقلاب این روند باز هم ضعیف‌تر شد.
برای رشد انسان، آزادی‌های موجود در چارچوب قانون‌اساسی نياز است. برای ساخته‌شدن انسان نيز نیاز به نهادهایی همچون احزاب است و انسان‌ها در ارتباط با این نهادها ساخته شوند، اگرچه متأسفانه می‌بینیم اين امكانات برای احزاب فراهم نیست، براي نمونه نهضت‌آزادی و دیگر احزاب ملی می‌خواستند با تمام وجود در راستای منافع ملی کار کنند و در ساخت انسان نقش داشته باشند، اما از آن ممانعت می‌شد. سران نهضت با وجود فشارهای فراوان همواره در كشور مانده‌اند و به این مرز و بوم تعهد داشته‌اند و به سرنوشت ایران علاقه‌مند بودند و مشکلات زیادی برای این علاقه تحمل کرده‌اند. این مشکلات و فشارها اعم از زندان، آزار و اذیت در حالی اعمال می‌شد که ما از همان ابتدا هم به حرکت در چارچوب قانون معتقد بودیم و ذره‌ای از این اعتقاد عدول نداشته‌ایم، با این وجود حتی یک روزنامه هم نداشتیم؛ تنها روزنامه «میزان» که آن هم یک روزنامه مستقل بود و تنها 9 ماه دوام آورد و آن را تحمل كردند، تحلیل های این روزنامه حتی برای امروز جامعه هم مهم است.
به نظر من امروز هم بايد انسان‌سازی کرد و همواره باید برای ایران و منافع آن نگران بود. گاهی این منافع به خطر افتاده است، براي نمونه اين پرسش مطرح است كه سهم ما از دریای خزر در مقایسه با سال‌های پيش چه تغییری کرده است؟ و یا اینکه بهره‌برداری ما  و کشور قطر از سفره‌های مشترک نفتی در خلیج‌فارس متناسب نیست و آنها بیش از ما برداشت می‌کنند.
اما بر سر راه انسان‌سازی موانعی است که نباید در مواجهه با آنها مأیوس شد و بايد باز هم در حوزه‌های ممکن انسان‌سازي ‌كرد؛ يكي از اين حوزه‌هاي ممكن «مدرسه‌سازی» است. باید مدرسه ساخت و آن را اداره کرد. انجمن‌اسلامی مهندسین به ابتکار مهندس بازرگان، هنرستان کارآموز را بنیان نهاد که این هنرستان سالانه حدود 100 نیرو که هم حرفه می‌داند و هم اخلاق و منش اسلامی دارد را تحویل جامعه داده است. البته چون روی اين مسائل سرمایه‌گذاری نشده است، مردم چندان از آن استقبال نمی‌کنند، اما اگر  روي آن كار شود، استقبال مردم را هم در پي خواهد داشت. کلاس‌های مختلف آموزش اعم از قرآن یا علوم یا حرفه‌های مختلف نیز از ديگر اشکال انسان‌سازی است که هر انسان می‌تواند با توجه به امکاناتی که دارد به آن بپردازد. ما واحد خانواده را کوچک تلقی می‌کنیم، درحالی‌که می‌توان در همان بستر خانواده و میهمانی‌های خانوادگی، یک برنامه آموزشی را محور قرار داد، مثلاً در آن جلسه، قرآن کار کنند یا اگر می‌توانند کامپیوتر آموزش دهند و یا هر آموزش دیگری که به آن علاقه دارند و برایشان مفید است و يا مي‌توان روی خطبه‌های نهج‌البلاغه كار كرد و از كارشناساني استفاده كرد كه سال‌هاست  در اين زمينه پژوهش مي‌كنند؛ این قبیل کارها می‌تواند گوشه‌ای از مسائل جامعه ما را حل کند. در حال حاضر جامعه به‌سوي انسان‌سازی پیش نمی‌رود، چرا که در جامعه ما زیست سالم و حركت در مسير انسان‌سازي دشوار است.
در این مورد مي‌توان به وضعیت کارمندان اشاره کرد. به نظر من کارمندان و حقوق‌بگیراني كه زيست سالم دارند، از محروم‌ترین اقشار جامعه‌اند، چه آنها که هنوز شاغلند و چه آنان که بازنشسته‌اند، بویژه بازنشستگاني که معمولاً خانواده‌شان گسترده شده و بچه‌هایشان بزرگ شدند، اگر چنين فردي از رانت و امکانات قبلی استفاده نکرده باشد، با درآمدهای معمول از پس زندگی برنمی‌آید. برخی از افزایش دستمزدها که گفته مي‌شود بسیار ناچیز است، براي نمونه می‌گویند 6 درصد عیدی را افزایش داده‌اند، این رقم یعنی عیدی 300هزار تومانی یک کارمند، 18 هزار تومان افزایش می‌یابد که عملاً ناچیز است.
همه اين عوامل روند انسان‌سازی را در جامعه مختل می‌کند، اما نكته مهم اين است كه باوجود همه مشكلات گفته شده نباید ناامید شد.

طنز آخوندی:می خواهی خر بخری، خوب است!


نقل است، صاحب حاجتی استخاره به نزد عالمی صاحب دل و اهل کرامت برد، شیخ استخاره کرد و گفت: " پسر جان می خواهی خر بخری، استخاره ات خوب است!
مرد پرسید: " از کجا فهمیدید؟ و عالم پاسخ داد: " چون آیه چنین آمد،  " سنشد عضدک باخیک " " به زودی بازویت را به وسیله برادرت قوی خواهیم کرد!"
حال چرا یاد این حکایت افتادم، چون این روزها برادران در پی دعای باطل السحر برای برادر خویشند و این آیه نیز برای دفع ساحران و جادوگران و شیاطین مفید است.
پیامبر ص فرمود: بعد از نماز شب پیش از شروع نماز صبح رو به جانب محل سکونت ان ساحر و یا ظالم بکن و هفت مرتبه
بگو: بسم الله و با لله سنشد عضدک باخیک و نجعل لکما سلطانا فلا یصلون الیکما بایاتنا انتما ومن اتبعکما الغالبون.

خاطره ای بسیار جالب از آیت الله بروجردی


در یکی از روزهای بهار سال 1331 که نوجوانی 9ساله بودم، گروهی از طلبه‌های جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند تا با آیت‌الله بروجردی دیدار کنند. طلبه‌ی جوانی که بعدها فهمیدم نواب صفوی بود سخنان تندی ایراد می‌کرد که هیچ چیز ازآن در خاطرم نمانده است.
بعدهاخبردار شدم که نواب و یارانش قصددیدار با آیت‌الله بروجردی راداشتند که ایشان آن ها را نپذیرفته بودند.
من ازپدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیت‌الله بروجردی ،
از جمله پدرم در محضر ایشان بودند ، یکی ازبزرگان و از مدرسین حوزه ( ظاهراپدر آیت‌الله فاضل لنکرانی ، مرجع معاصر ) علت این رفتار را از آقای بروجردی سوال کرده و می‌پرسد چرااین افراد را که خواهان حکومت اسلامی هستند،
نپذیرفتید؟ ایشان در جواب می‌گویند:
این آقایان می‌خواهند شاه رابردارند ولی امثال شما را به جای او بگذارند. شخص دیگری (ظاهرامرحوم آیت‌الله کبیر) از علمای بزرگ و فقهای برجسته بوده است می‌پرسد، مگر چه اشکالی دارد؟
آیت‌الله بروجردی درجواب می‌گویند:
اشکال بزرگ این امردراین جا است که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می‌افتد،با این اسلحه می‌شود مقابله کرد ولی اگرشما به جای او نشستید،اسلحه شما ایمان وعقاید مردم است که به جان مردم می‌اندازید. با این اسلحه نمی‌توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می‌شود.

منبع:
دکترصادق طباطبایی - خاطرات سیاسی اجتماعی (1) - نشر عروج (وابسته به موسسه نشر و تنظیم آثار امام)-تهران - 1387 -صفحه 27

نقد و بررسی جامع طرح"نظارت مجلس بر رفتار نمايندگان"


*اکبر اعلمی

 

مقدمه- سال گذشته عده ای از نمایندگان مجلس طرح نظارت بر نمایندگان را در 33 ماده‌ تقدیم مجلس کردند که فوریت آن به تصویب نرسید و کمیسیون مشترکی برای بررسی بیشتر و دقیق تر طرح تشکیل شد.

باتوجه به اهمیت این مساله، راقم در 15 آبان ماه 1389 در وبسایت شخصی خود طی یادداشتی به نقد و بررسی این طرح پرداخته و به یکایک ابهامات و ایرادات قانونی و پیامدهای سیاسی آن اشاره کردم. این یادداشت از طریق ایمیل و نمابر برای تعدادی از نمایندگان مجلس هشتم ارسال شد.
کمیسیون مشترک یاد شده، با جرح و تعدیل های فراوانی که بر روی طرح 33 ماده ای انجام داد، در 23 فروردین سالجاری انرا در 12 ماده به تصویب رساند که به موجب آن بخش زیادی از مواد خطرناک طرح حذف و بسیاری از ایرادات اساسی آن برطرف شده بود.
سرانجام در 21 اردیبهشت ماه امسال کلیات طرح مصوب کمیسیون مشترک در 11 ماده به تصویب مجلس رسید و رسیدگی نهائی در مورد جزئيات آن به شور دوم و پس از بررسی كميسيون های تخصصی مربوطه موكول شد.
با وجود اصلاحات به عمل آمده، متاسفانه بسیاری از ایرادهای این طرح همچنان باقیست.


منبع:مجله خبری تحلیلی مهرنامه شماره 12

دانشمند جاهل!!

  • به نقل از وب سایت دکتر خز علی:
سنندج با سیمای شیخ مهدی دانشمند از طریق شبکه ماهواره ای " سلام " آشنا شدم، میزبان و علمای اهل سنت از سخنان او بسیار آزرده بودند، نقل قول ها قابل دفاع نبود !
کاک حسن می گفت: " مگر حق تعالی نفرموده که به بتهای مشرکین دشنام ندهید که آنان از روی دشمنی و نادانی به خدا دشنام ندهند." " ولا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم-انعام - 108 " ما که برادران دینی شما هستیم، برای ما خلیفه دوم و چهارم هردو مورد احترامند.
کسانی از این سخنان آزرده بودندکه در میان اهل سنت به حب علی(ع) معروفند، امام شافعی که اشعارش زینت بخش حرم امیر مومنان علی علیه السلام می باشد در مدح مولا می گوید: " و مات الشافعی و لیس یدری علی ربه ام ربه الله " در این فضا اگر جاهلی نیز از اهل سنت مقابله به مثل کند و به ائمه معصومین علیهم السلام اسائه ادب نماید، چه آتشی به پا می شود و خشک و تر با هم می سوزند، سیره علوی چنین نبود، مولایمان نه تنها به غاصبین خلافت دشنام نمی داد بلکه برای حفظ اساس اسلام به آنها مشورت و کمک می داد، تا جایی که عمر ابن خطاب می گوید: " لو لا علی لهلک العمر"
به تهران بازگشتم، فیلم سخنرانی دانشمند را در سایتها دیدم، سخنانی سخیف و موهن بود، در چند دقیقه دهها بار الفاظ ناشایست " حرامزاده و ولدالزنا" را به کار می برد، او نه تنها خلیفه دوم اهل سنت را حرامزاده و ولدالزنا می خواندبلکه  تمام سنی ها را حرامزاده دانسته و بر این روش اصرار و ابرام دارد و می گوید که تا آخر عمر فریاد می زند که سنی ها حرامزاده اند! او وحدت شیعه و سنی را نفی کرده و می گوید این  طرح امام" قدس سره" و رهبری نبوده و نیست، این پیشنهاد فرد دیگری (آیت الله منتظری) بوده که سیلی فاطمه زهرا(س) را خورد و رفت پی کارش ! و باز می گوید: خطاب با دختر حاصل از زنای خود در حال حیض زنا می کند و عمر بوجود می آید و با آوردن دستهای خود به جلو که انگار دارد سند منگوله دار ملک شش دانگ را نشان می دهد ، با قیافه حق به جانبی می گوید : من سند نشانتان می دهم!!  کسی نیست به این دانشمند جاهل بگوید آخر عزیز دل آقا، در حال حیض نطفه منعقد نمی شود و دیواره رحم در حال ریزش است و در ثانی تو آنشب کجا بودی، تو خبرداری که چه شبی فرزندان خود را ساخته ای که از شب کذا و کذا در 15 قرن پیش خبر می دهی؟  او که در حرامزاده شناسی ید طولایی دارد در پاسخ به نامه یک شیعه اثنی عشری یزدی که او را به واسطه ناسزا و اهانت به اهل سنت مورد حمله قرار داده بود می گوید: " برو ببین چه شیری خورده ای و چه لقمه ای پدرت به تو داده است، بروسری به پدر و مادر و کس و کارت بزن اشکالی در کار هست و حتماً حرامزاده ای که بخاطر سنی ها به آخوند شیعه و روضه خوان سید الشهداء توهین می کنی!"
من نیز قبل از نگارش جواب این دانشمند جاهل به پدر و مادر سر زدم، پدر را زاهدی دیدم که تهجد نیمه شبش هرگز ترک نشده است، حافظ قرآن و نهج البلاغه است و عاشق علی و فاطمه و یوسف زهراست، مادر از سلاله پاکان و نوه میرزای کلباسی است و آنقدر در رعایت لقمه حلال دقت داشت که  یکبارنوبت آب همسایه به اشتباه و بازی کودکان پای درختان باغچه می رود تا آخر عمر از میوه آن درختان نمی خورد، از او و فرزندش کراماتی نقل است بی نظیر، آقای دانشمند؛ من شیر چنین شیر زنی را خورده ام، و پدرم ریالی از وجوهات امام زمان که تو ارتزاق می کنی در گلوی ما نریخته است ، ریالی از حقوق دولتی و شورای نگهبان به ما نداده است، ما با دسترنج معلمی، تدریس و تبلیغ بزرگ شده ایم، حال اجازه می خواهم تا پاسخ شما را بدهم.
او با استناد به فقه شیعه که اگر نماز طواف نساء را نخوانید همسرتان بر شما حرام می شود، با یک سفسطه و مغلطه نتیجه می گیرد چون سنی ها نماز طواف نساء نمی خوانند پس حرامزاده هستند!
بیاد روایتی از امام صادق علیه آلاف التحیه و الثناء افتادم،  آن بزرگوار با یکی از اصحاب و یاران بسیار نزدیک خود در بازار قدم می زدند،   آن دوست غیر مسلمی را حرامزاده خطاب کرد، حضرت برآشفتند که چرا دشنام دادی؟   پاسخ داد که او مسلمان نیست و مثل ما عقد نکاح ندارد که بر هم حلال باشند و نتیجه گرفت که آن نا مسلمان حرامزاده است !  امام (ع) فرمودند هر قومی برای خود آداب ازدواجی دارد و براساس آیین خود ازدواج می کنند و حرامزاده نیستند و بخاطر این دشنام امام با آن یار صمیمی تا آخر عمر قطع ارتباط فرمودند!  حال بفرمایید تکلیف ما پیروان امام صادق(ع) با آقای دانشمند چیست؟ او که صدها بار و بر فراز منبر به صدها میلیون مسلمان حرامزاده گفته است ! با او چه باید کرد؟
اهل سنت با مناسک خود حج را بجا می آورند، اگر پیروی امام صادق(ع) هستیم، علی رغم اختلاف در وضو - که مقدمه واجب است - و علی رغم اختلاف در سجده گاه - که شرط واجب است و ما سجده بر ماکول و ملبوس و مفروش را جایز نمی دانیم و فقط بر زمین و آنچه از آن می روید سجده می کنیم – و علی رغم " آمین" بعد از حمد و تکتف که بدعت می دانیم،  باز برای حفظ وحدت، نماز پشت سر اینان را مانند نماز پشت سر پیامبر(ص) می دانند. مگر ما در مکه و مدینه با شتاب خود را به حرمین شریفین نمی رسانیم تا فوز چنین جماعتی را از دست ندهیم، چه شده است که یک روحانی جوان به واسطه اختلاف در مناسک حج همه اهل سنت را حرامزاده می خواند و علماء و مراجع دم بر نمی آرند؟ این بذر تفرقه نیست؟
به محضر پدر رفتم و با ناراحتی مطالب شیخ مهدی دانشمند را به عرض رساندم،
معظم له فرمودند: " اینها جاهل اندو نمی فهمند"
و من عرض کردم: این کافی نیست، وقتی کسی از فراز منبر پیامبر به جمع کثیری دشنام و ناسزا می گوید، وحدت را نفی و بر آتش اختلافات دامن می زند، امنیت نظام را به خطر می اندازد، باید با او برخورد قاطع شود، او را حد زده و از خود برانید، او برای نظام خطرناک است، نه پالیزدار و دانشجوی سنندجی و پزشک جوان همدان – دکتر زهرا بنی یعقوب - و وبلاگ نویس بیچاره!
بر علماء، مراجع و مسئولین است که موضع خود را در برابر این سخنان موهن بیان کنند قبل از این که شکاف و اختلاف بیشتر شود،  امام راحل(قدس سره) و رهبری تاکید بر حفظ وحدت در عین صیانت از اصول دین و مذهب دارند، لذا وحدت عدول از اعتقادات نیست، تظاهر به عدول هم فریب است نه وحدت، وحدت عبارت از تاکید بر مشترکات ، احترام متقابل و عدم اسائه ادب به باورهای یکدیگر است.
البته بحث علمی ،حوزوی و آکادمیک در مبانی اختلافی، بدور از تعصب و با حفظ احترام متقابل راه گشاست، برای تشکیل جلسات بحث و مناظره تلویزیونی ابتدا باید ظرفیت ها را بالا برد، ظرفیت مناظره کنندگان و بینندگان و مهمتر از همه علماء و مراجع عظام،  دو طرف آنقدر متعصب اند که هر کدام روایت تاریخ کنند رگ های گردن دیگری ورم می کند، از سوی دیگر بینندگان متعصب اجازه بحث آزاد را نمی دهند و بیم آن می رود که در پس هر مناظره ای شهر و محله ای شلوغ شود، بدتر از همه چماق تکفیر و ارتداد علماست که چون شمشیر داموکلیس بر سر طرفین است، من در نوشته های خود بسیار و بسیار این چماق را حس می کنم  و چه بسیار بغض فرو خورده از ترس این چماق دارم،  شاید تعجب کنید، من سایه چماق تکفیر را حتی در خرید یک نوشابه حس کرده ام، تا یک قاب عکس و مبلمان !  دستشویی فرنگی کفر ابلیس است و....  دیگر بس است.