چشم انداز ایران - شماره 63 شهريور و مهر ماه 1389
انقلاب اسلامي به رهبري مرحوم امام در بهمن 1357 با پيروزي خود، رژيم شاهنشاهي را ساقط كرد. دولت موقت به رياست مرحوم مهندس بازرگان ازسوي امام، دولت امام زمان نامگذاري شد، ولي بازرگان پس از 9 ماه در آبان 1358 استعفا داد. رياستجمهوري بنيصدر نيز در خرداد 1360 با عزل وي پايان يافت.
اگر از استعفاي مهندس بازرگان و عزل بنيصدر و گروههايي چون مجاهدين و فداييان خلق و گروههاي كرد و... ـ كه پرداختن به آنها مطلب مستقلي را ميطلبد ـ بگذريم بقيه نيروها مانند روحانيت مبارز، جامعه مدرسين، حزب جمهوري اسلامي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، دفتر تبليغات، مؤتلفه اسلامي و... همه با شعار واحدي كه از چند مؤلفه تشكيل ميشد متحداً عمل ميكردند. اين مؤلفهها عبارت بود از: اصول انقلاب، قانوناساسي ثمره انقلاب، نظام جمهوري اسلامي با بنيانگذاري امام و رهبري ايشان.
فراخوان براي راهپيماييها و همايشها با امضاي نيروهاي فوق بود. همچنين فهرست انتخاباتي با توافق اين نيروها تدوين و منتشر ميشد و در معرض آراي مردم قرار ميگرفت. از خرداد 60 به بعد نظام جمهوري اسلامي بهوسيله نيروهاي فوق و مؤلفههاي يادشده در بالا، تعريف ميشد. از اين پس در «امت حزبالله» ريزشها و انشعابهايي صورت گرفته، هدف اين است كه با يك تحقيق و بررسي بيطرفانه دريابيم علت اين ريزشها چه بوده و مباني آن كدام است؟ براي نمونه ميتوان از انشعاب در سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، انشعاب در روحانيت مبارز و پيدايش مجمع روحانيون مبارز ـ كه اين انشعاب مورد تأييد مرحوم امام نيز قرار گرفت ـ انحلال حزبجمهوري اسلامي و پيدايش جريان ارزشها به رهبري حجتالاسلام ريشهري و... نام برد.
افزون بر اين انشعابها افراد زيادي از «امت حزبالله» ريزش كردند، اشخاصي چون گنجي، سازگارا و... . برخي از روزنامهنگاران مدعي اصولگرا اين ريزش را به جريان اصلاحطلب نسبت ميدهند، اين درحالي است كه خود جريان اصلاحطلب از درون «امت حزبالله» ريزش كرد. هدف ديگر از تحقيق و بررسي اين است كه جريان اصولگرا توضيح دهد علت اين انشعابها و ريزشها در «امت حزبالله» چه بوده است؛ اختلاف ايدئولوژيك، اختلاف سليقه، قدرتطلبي، التقاط سيستماتيك يا...؟
بايد توضيح داده شود چرا سيدمحمد خاتمي كه در سال 1366 جزء انشعابيون از روحانيت مبارز بود در خرداد 1376 بيش از 20 ميليون و در خرداد 1380 بيش از 22 ميليون رأي آورد كه هر دو مورد با تنفيذ مقام رهبري همراه شد.
مجموع آراي كانديداهاي اصلاحطلبان در دور اول انتخابات سال 1384 از كانديداهاي اصولگرا به مراتب بيشتر بود (معين، هاشمي، كروبي، مهرعليزاده و تا حدي قاليباف و لاريجاني).
ما برآنيم با روش گفتوگو با صاحبنظران با گرايشهاي مختلف سياسي به اين تحقيق و بررسي ادامه دهيم. در اين شماره با صاحبنظري گفتوگو كردهايم كه منشأ ريزشها را گذار از سنت به مدرنيته ميداند.
ضعف در قابليت بازتوليد
براي بررسي مسئله ريزشها ابتدا بايد مفهومي بهنام بازتوليد را بررسي كنيم:
كارخانهاي را در نظر بگيريد، براي اينكه چرخ كارخانه بگردد، ابتدا بايد كارگران آن گرسنه نمانند، مواد اوليه به كارخانه برسد و همچنين خود را با محيط تطبيق دهد كه اگر اين كار را انجام ندهد، كارخانه از بين خواهد رفت. درنهايت بايد با توجه به اهدافش زايش و گسترش داشته باشد. پارسونز معتقد است هر سيستمي اگر اين چهار ويژگي را نداشته باشد، از بين خواهد رفت:
1ـ تطابق با محيط؛ ارگان، كارخانه، دولت و هر سيستمي كه فكرش را كنيد ابتدا بايد خود را با محيط تطبيق دهد.
2ـ رسيدن به هدف؛ اينكه هر سيستمي هدف داشته باشد و به آن دست يابد.
3ـ توليد مثل؛ بتواند مثل خود را توليد كند و زايايي داشته و همراه با ابتكار و نوآوري باشد.
4ـ تداوم و استمرار وجودي؛ كه معناي ديگر آن همان توليد مثل است.
رژيمي مانند سلسله مين در چين اين چهار ويژگي را داشت. اين سلسله نزديك به 400 سال عمر كرد. پادشاهي انگليس هم در حال حاضر اين ويژگيها را دارد، اما فرانسه پس از سلطنت بوربنها اين ويژگيها را نداشت و درنتيجه انقلاب شد. امروزه مفهومي بهنام بازتوليد دوگانه وجود دارد، يعني سيستمي خود را توليد ميكند، ضمن اينكه ضدخود را هم توليد ميكند، مانند فردي كه به بيماري سرطان مبتلاست، بدن اين فرد ضمن توليد سلول خود، ضد خود را هم توليد ميكند.
هر رژيمي چند دستگاه ايدئولوژي با كاركرد آموزش و توليد ايدئولوژي دارد، مانند آموزشوپرورش، آموزشعالي، رسانهها، كليسا و... ، بهتدريج ميبينيم در كشور ما هم دانشگاه و هم حوزه علميهاي بهوجود آمده كه اگرچه بنا بود قاتق نان شود، اما قاتل جان نظام سنتي شده و حالتي دوگانه پديد آمده است. البته حوزه مقداري هم قاتق نانش شد، اما قاتل جان هم شده. به چه علت بازتوليد دوگانه شكل ميگيرد و علت آن چيست؟
با زمان حركتكردن و به روز بودن، اهميت زيادي دارد. در رژيمي كه ساختارهاي حقيقي و حقوقي آن هماهنگ نباشند و ساختار حقوقي نسبت به حقيقي پسافتادگي داشته باشد، اين مشكل بهوجود ميآيد. رژيم شاه به اين دليل دانشگاه ساخت تا چرخش بگردد، ولي ديديم دانشگاه به ضد او تبديل شد. ميگويند سرمايهداري با دست خود، گور خود را ميكند، سرمايهداران به كارگران خود سازمان ميدهند كه سنديكا داشته باشند، اما سرانجام احزاب كارگري با احزاب كارفرمايي درميافتند، به اين معنا كه كارگران هم كار ميكنند و هم قاتل جان كارفرمايان ميشوند. نظام ما خود را بين سنت و مدرنيته گم كرده و در اين گذار مشكل دارد، به نظر ميرسد مبناي نظري ريزش هم همين است. در اين پروسه (پروسه سنت و مدرنيته) اين ريزشها حتمي است. نظام حالتي بسته دارد و ميخواهد با صداوسيما كه در اختيار خودش است مردم را توجيه كند، اما بخشي از مردم به سراغ ماهواره ميروند و يا قصدي كه با ارائه دو واحد معارف ديني در دانشگاه دارد، با استقبال روبهرو نميشود. اكنون كلاس درس عربي براي دانشآموزان بدترين درس است، در صورتيكه پيش از انقلاب اينگونه نبود و محصلان بيرون از مدرسه هم با اشتياق عربي ميخواندند. آن زمان حجاب افتخار بود، اما امروز در بسياري از جوانان نسل جديد اينگونه نيست. دو سال پيش در «جامعهالصادق» كه قرار است براي نظام كادر بسازد، دانشجويان با دپارتمان عربي درگير شدند. جوانان ميخواهند به عرصههاي مدرن برگردند، اما نظام نميخواهد. حتي اختلاف مجمع روحانيون مبارز با جامعه روحانيت مبارز بر سر همين گذار سنت به مدرنيته بود.
هنگاميكه امام سر جريان مجمع تشخيص مصلحت نظر داد، نخستين كسيكه مقابل امام ايستاد، آيتالله صافي گلپايگاني و مرحوم آيتاللهالعظمي گلپايگاني بودند. اينها اعتقاد داشتند احكام ثابت هستند، اما امام معتقد بود كه كشور را نميشود روي هوا نگهداشت و در ارتباط با قانونكار و زمينهاي باير از آقايان محمد سلامتي، سرحديزاده و مهندس گنابادي دفاع كرد، به آقاي خزعلي هم نقد كرد كه چرا به سلامتي گفته كمونيست. در تمام انتخاباتها يك ائتلاف بزرگ بود كه هميشه با هم شركت ميكردند، اما اينبار جناح راست آقاي عبدالله نوري را نپذيرفت و از جناح چپ هم آقاي زوارهاي را نپذيرفتند. آقاي زوارهاي با جليل سعدي اصفهاني كه ساواكي و متخصص انفجارات بود، از دوره دانشكده حقوق دوست بود. درواقع ديدگاه امام و مجمع روحانيون مبارز در مقابل ديدگاه سنتي جامعه روحانيت مبارز قرار گرفت.
ريزش به خارج هم واقعي است و وجود دارد و از هر دوسو ريزش است. اكبر گنجي به امريكا رفت، ولي او مگر حرفي غير از جمهوري ناب هم زده است! اما ازآنسو هم معاون وقت وزارت دفاع ايران به اسراييل رفته و اينگونه موارد وجود دارد.
زمان جنگ برخي از افراد نيروي دريايي به امريكا ميرفتند و در امريكا با همان درجهاي كه داشتند از آنها استفاده ميشد و با افسران ما براي عضوگيري صحبت ميكردند. روزهاي اولي كه ارتش عراق از هم پاشيده شد، سربازها و گروهبانها دفاع ميكردند و حتي يك سرباز هم حاضر نشد به امريكاييها بپيوندد، اين بسيار مهم است، اما به نظر ميرسد ما چنين نظمي نداريم. زمان جنگ هم بسياري از افراد را جذب كردند؛ از شيخعلي تهراني تا افسر، خلبان و... كه با هواپيما به عراق پناده ميشدند، يا در آنجا ميماندند و يا به خارج از كشور ميرفتند.
در اين بحث بايد گفت ريزش وجود دارد، ولي از كدام سمت و به كدام سمت؟ امروز از جناح راست به اصلاحطلبان و البته از اصلاحطلبان به سمت بيرون ريزش وجود دارد، اين ريزشها عمدتاً به خاطر فشار جناح راست است. جناح راست معتقد است كه به خارج از كشور بروند تا كاري از آنها برنيايد و بدنام شوند. رجوي نيز معتقد است كه اينها نبايد در كشور بمانند و فشار سيستماتيك ميآورند تا همه بروند و بياثر شوند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر