سلام سلام

از همه خوانندگان عزیز خواهش میکنم قبل از قضاوت در مورد مطالب تا آخرش رو بخونند.
نظر هم فراموش نشه.

۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه

فاجعه18تیر البته با کمی تاخیر!!

 صدیقه وسمقی:
صبح جمعه ۱۸ تیر ماه بود، خواب بودم که تلفن زنگ زد، درودیان یکی از اعضای شورای شهر و نماینده دانشجویان در شورا بود. وی با صدایی مضطرب درحالی¬که بسیار پریشان می‌نمود گفت “من در قزوین هستم، دیشب تا صبح بچه‌ها را در کوی دانشگاه لت و پار کرده اند” گفتم: چه اتفاقی افتاده؟ چه کسانی بچه‌ها را زده‌اند؟ گفت: نمی‌دانم، فقط به من زنگ زده‌اند که وضعیت کوی بسیار بد است و خواهش می‌کنم شما کاری بکنید. من هم سعی می‌کنم بزودی به تهران بیایم. خبر نگران کننده‌ای بود،‌هراسان شدم، با هزار فکر و خیال در سر، با سرعت برای رفتن به کوی آماده شدیم. به اتفاق همسرم به سمت کوی رفتیم، به خیابان امیرآباد که رسیدیم ، وضعیت غیرعادی و بحرانی بود. جوانان بسیاری با پیراهن‌های سیاه در سرتاسر خیابان دیده‌می‌شدند، ظاهر آنان نشان می‌داد که از وابستگان گروه‌های افراطی هستند. اکثراً یکدیگر را می‌شناختند. خیابان را قرق کرده بودند، خیلی از آنها سوار بر موتور بودند. نیروهای ویژه با کلاه خود و باتوم نیز فراوان دیده می‌شدند. در خیابان ماشین‌هایی با آرم سپاه پاسداران نیز به چشم می‌خورد. بعدا فهمیدم نیروی ویژه‌ای که افراد آن سر تا پا مسلح بودند به نام “نپو” یعنی نیروهای پاسدار ویژه خوانده می‌شوند. به در اصلی کوی رسیدیم
.
.
.‌
عده زیادی از جوانان پیراهن سیاه جلوی در تجمع کرده بودند. آن سوی میله‌ها، داخل کوی نیز دانشجویان جمع شده بودند. دو گروه یکدیگر را سنگ باران می‌کردند و علیه همدیگر شعار می‌دادند، با زحمت ماشین را در کناری پارک کردیم، در حالی¬که معلوم نبود در آنجا سالم بماند. زیر سنگ باران با زحمت خود را به درب کوی رساندیم، وارد نگهبانی شدیم، در حال ارائه کارت شناسایی به نگهبان و گفتگو با او بودم که دانشجویان گریان و مضطرب به سوی من آمدند. گرد مرا گرفتند و وارد کوی شدیم، از همان بدو ورود زمین پوشیده از شیشه¬های خرد شده بود، بسیاری از نقاط خون‌ آلود بود، ساختمان‌ها سوخته و سیاه بود، دانشجویان با سرو وضع پریشان و نابسامان می‌گریستند. من حیران و آشفته بودم، هنوز نمی‌فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. برخی از دانشجویان با عصبانیت فریاد می‌زدند اگر صدای ما را به بیرون نرسانی خائن هستی. از برخی که آرام تر بودند پرسیدم چه شده است؟ چه کسانی به اینجا حمله کرده اند؟ گفتند : نیمه شب گذشته در حالیکه همه ما در خواب بودیم نیروی انتظامی همراه با همین لباس شخصی‌ها به اینجا حمله کردند و همه ما را ناجوانمردانه زدند. وارد ساختمان‌ها شدیم، عجیب بود، به یاد خرمشهر پس از بازپس‌گیری آن شهر از نیرو‌های عراقی افتادم. در خرمشهر وقتی وارد خانه‌ها می‌شدیم همه چیز به هم ریخته بود، همه شیشه‌ها شکسته بود، چیزی سالم دیده نمی‌شد. بعضی از دیوارها سوخته و سیاه بود، درست مانند کوی دانشگاه، باور کردنی نبود که نیروهای وابسته به این ملت و کشور این¬گونه کوی دانشگاه را ویران کرده باشند. آثار حمله آنان به کوی همانند آثار تهاجم صدامیان به ایران بود، تمام پنجره‌ها و درها شکسته بود، یخچال از پله‌ها به پایین پرتاب شده بود و محتویات آن روی پله‌ها و کف زمین ریخته بود، شیشه و خون همه جا ریخته بود، تخت¬های فلزی دانشجویان چنان مچاله شده بود که گویی با دستگاه پرس آنها را به چنین وضعیتی درآورده اند. دانشجویان می‌گفتند تمام وسایل ما اعم از پول و لباس و کامپیوتر، کتاب، ساعت و مانند آن را غارت کرده‌اند. بسیاری از آنان لباس مناسبی بر تن نداشتند، به ساختمان دانشجویان خارجی رفتیم. آنان نیز همین وضعیت را داشتند ، می‌گفتند گذرنامه‌ها، دلارها و کامپیوترهای ما را برده‌اند. برای بیرون رفتن از کوی حتی لباس هم نداریم. بعضی از ساختمان‌ها را به آتش کشیده بودند و چند تن از دانشجویان را از طبقات بالا یازهرا گویان از پنجره به بیرون پرتاب کرده بودند، تهاجم آنان چنان وحشیانه بود که باور کردنی نبود. چه کسانی این کارها را کرده بودند؟ به دستور چه کسی؟ و چرا؟ ..

بر اساس مشاهدات صدها دانشجو و نیز شهودی مانند تاج زاده ، معاون سیاسی وقت وزیر کشور، افرادی از نیروی انتظامی مرتکب این جنایت ننگین و کم نظیر در تاریخ شده بودند. بسیاری از افراد نیز اظهار می¬کردند فرهاد نظری ( فرمانده نیروی انتظامی تهران) را در حمله به کوی دیده اند که فرماندهی را بر عهده داشته است. آقای “ع”از قول سردار س. که سمت مهمی در نیروی انتظامی داشت نقل کرد که سردار نقدی در جریان کوی دانشگاه دستور حمله را صادر کرده است. سردار س. افزوده است که پس از اظهار این شهادت در جلسه فرماندهی نیروی انتظامی از سمتش برکنار شده است. بنابر اظهارات دانشجویان که آن شب در کوی حضور داشتند و مورد حمله قرار گرفتند، عده زیادی نیز با لباس شخصی افراد انتظامی را یاری می‌کردند، این عده که به گروه فشار شهرت دارند در این ایام در بسیاری از نقاط کشور مرتکب اعمال غیر قانونی می‌شوند. آنان با پشتیبانی دستگاه حاکمه و حتی قوه قضاییه بسیاری از جلسات سیاسی را در سراسر کشور برهم می‌زنند و در نظم و امنیت اخلال می‌کنند، بی آنکه مورد تعرض و یا حتی پرسش قرار گیرند.

درآن زمان بزرگان این گروه افرادی مانند حسین الله‌کرم و مسعود ده‌نمکی بودند.

این افراد همان کارهایی را انجام دادند که در افکار عمومی رفتار شعبان بی مخ در رژیم پهلوی را تداعی می¬کرد. ما ، در تقلید ملت بی‌نظیری هستیم، حتی برای ساختن گروه فشار نیز از حکومت‌های پیشین تقلید می‌کنیم. فعالیت‌های این گروه از سال ۷۶ در آستانه انتخابات ریاست جمهوری (دوم خرداد) بطور جدی گسترش یافت. در سال ۷۶ در هر نقطه‌ای از کشور که مبلغان خاتمی به نفع وی سخنرانی می‌کردند، این گروه در آنجا حضور داشتند، به خاطر دارم همراه خاتمی پیش از انتخابات ۷۶ به مشهد رفته بودم.او در دانشگاه فردوسی سخنرانی داشت، سالن سخنرانی از حضور دانشجویان موج می‌زد، بیرون از سالن، داخل دانشگاه و خیابان‌های اطراف نیز پر از جمعیت بود. گروه فشار که عده آنان در مقابل مردم بسیار اندک بود تا لحظه‌های پایانی جلسه نتوانستند کار مؤثری انجام دهند، اما در لحظات پایانی که به¬نظر می‌رسید عده‌ای نیز به کمک آنان آمده بودند، هنگامی که من از سالن خارج شدم مشاهده کردم که ناگهان بسیار وحشیانه هجوم آوردند. من و دیگر همراهان خاتمی با زحمت فراوان خود را به اتوبوس مخصوص رساندیم، خاتمی نیز با زحمت وارد اتوبوس شد. مهاجمان با سردادن شعارهای توهین آمیز ، کینه خود را با کوبیدن مشت و لگد به اتوبوس خالی می‌کردند، آن شب در ستاد خاتمی نماندیم، زیرا خبر آوردند که قرار است مهاجمان به ستاد حمله کنند. آنان برای این اعمال جاهلانه خود چه مزدی می‌گیرند؟ به نظر می‌رسد این گروه از مصونیت خاصی برخوردار است، چرا که هیچ‌کس حتی شخصیت‌های حقوقی و قدرتمندی مانند رئیس جمهور، وزیر کشور و وزیر اطلاعات نیز به هویت این گروه اشاره نمی‌کنند، با آنکه تصور می¬رود همه چیز را می‌دانند، ولی به مردم نمی‌گویند که این گروه از پشتیبانی کدام قدرت در کشور برخوردار است که چنین طاغی و یاغی شده است و پس از فاجعه کوی دانشگاه نیز در همه گزارش‌ها از این گروه به نام “لباس شخصی‌ها” یاد شد، اما هویت آنان پنهان باقی ماند. در جریان سازمان فرهنگی هنری نیز همین گروه در میدان حضور دارند و حمایت قدرتمندی چنانکه خواهیم دید پشتیبان آنان است. عده‌ای از دانشجویان که ده‌نمکی را می‌شناختند گفتند که دیشب او را در میان مهاجمان دیده‌اند. از دانشجویان پرسیدم که مجروحین را به کدام بیمارستان برده‌اند؟ گفتنند: بیمارستان شریعتی، با عجله از کوی عازم بیمارستان شدیم، صدای گریان و هراسان دانشجویان بدرقه راهم بود که می‌گفتند، صدای مظلومیت ما را به گوش مردم برسان، در غیر این¬صورت تو نیز جنایتکاری.

با زحمت فراوان به بیمارستان شریعتی رفتیم، جو امنیتی خاصی حاکم بود،‌کارکنان بیمارستان از پاسخ دادن به سؤالاتم طفره می‌رفتند و معلوم بود که می‌ترسند. پرسیدم، مجروحین کوی دانشگاه کجا هستند، جواب نمی‌دادند. یک نفر آهسته به من گفت، یکی از آنان در آن گوشه سالن روی تخت خوابیده است. یکی دیگر در اتاق عمل است. با باتوم بر سر او زده‌اند. به طرف تخت گوشه سالن رفتیم، مجروح یک دانشجوی پاکستانی بود که هر دو پای او شکسته بود. او گفت مرا از طبقه دوم از پنجره به پایین پرتاب کرده‌اند. آیا رسم میزبانی شما این است؟ از او خجالت کشیدم، او گفت همه وسایل ما را نیز بردند. در اتاق¬های بیمارستان جا نبود و این مجروح را در سالن بستری کرده بودند. با آنکه کارت عضویت خود را در شورای شهر ارائه می‌کردم از ملاقات من با مجروحین ممانعت می‌نمودند. از وضعیت دانشجویی که در اتاق عمل بود سؤال کردم، مسئول مربوطه وجود چنین دانشجویی را انکار کرد. معلوم بود که از ارائه اطلاعات به‌طور جدی منع شده اند. نمی‌خواستم زمان تلف شود، با سرعت به خانه رفتیم. می‌خواستم گزارش مشاهدات خود را بنویسم. گزارش خود را به تفصیل نوشتم و با عبدالله نوری مسئول روزنامه خرداد تماس گرفتم.

گزارش خود را که ۱۹ صفحه بزرگ بود برای او فرستادم، خلاصه گزارش ، شنبه ۱۹ تیر به چاپ رسید، اسم سپاه پاسداران در گزارش حذف و اصولا احتیاط فراوانی در تنظیم گزارش اعمال شده بود.(پیوست شماره۲) شورای شهر نیز روز نوزدهم تیرماه بیانیه¬ای صادر کرد و طی آن حمله به کوی را محکوم نمود. شورای شهر در بیانیه خود قاطعانه خواستار رسیدگی به فاجعه کوی و مجازات عوامل آن شد. (پیوست شماره۳)

یکشنبه ۲۰ تیر ماه جلسه علنی شورای شهر تشکیل شد، این اولین جلسه علنی پس از فاجعه کوی بود. خسروی یکی از اعضای شورا بعنوان اولین سخنران پیش از دستور درباره مسایل شهر تهران و مترو تهران سخنرانی کرد. دومین سخنران درودیان بود. وی گریه کنان پشت تریبون رفت و گفت، اگر ما انقلاب کردیم که این فجایع رخ دهد من استغفار می‌کنم. او خواستار برخورد شدید مسئولین با عوامل این جنایت شد. پس از او نوری نیز درباره فاجعه کوی دانشگاه سخن گفت و به تحلیل آن پرداخت.

دو روز پس از فاجعه کوی دانشگاه

پس از اتمام جلسه علنی همراه درودیان و همسرم به کوی دانشگاه رفتیم، خیابان دانشگاه همچنان قرق بود و جوانان سیاه پوش که از گروه فشار بودند در سرتاسر خیابان حضور داشتند. اخبار فراوانی از گوشه و کنار به گوش می‌رسید، مطلع شده‌بودیم که جمعیتی حدود سه هزار نفر با سردادن شعارهایی علیه حکومت و رهبری اقدام به شکستن شیشه‌ بانک¬ها و برخی مغازه‌ها نموده، بسوی نهاد رهبری حرکت کرده بودند، با آنکه نیروی انتظامی و سپاه و بسیج در صحنه حضور داشتند و در واقع شهر در قرق آنان بود. عجیب آن است که با این جمعیت برخوردی نشده بود، برخی افراد ، عده ای از جوانان این گروه تظاهر کننده را شناسایی کرده بودند و نقل می‌کردند که برخی از جوانان بسیجی و افراد گروه فشار در این تظاهرات حضور داشتند. برخی بدبینانه عنوان می¬کردند این اقدامات و حرکات بدنبال حمله سازماندهی شده به کوی دانشگاه، همه ساخته و پرداخته حکومت و جزئی از یک سناریو است. به کوی رسیدیم، جوانان هیجان زده ، همچنان پر شور و پریشان بودند. به درودیان گفتم بهتر است تلاش کنیم دانشجویان وارد محوطه کوی شوند و در خیابان نمانند، ما خود نیز وارد کوی شدیم. دانشجویان گرد ما جمع شدند، جمعیت زیادی در آنجا حاضر بود ، میکروفون را بدست من دادند و از من خواستند سخن بگویم. من ضمن اعلام همدردی خود و اعضای شورای شهر با دانشجویان مظلوم تحلیل اجمالی خود را از این وقایع بیان کردم و گفتم به عقیده من مجموعه شرایط، اقدامات و تحرکات حاکی از آن است که بخشی از حاکمیت قصد کودتا علیه دولت خاتمی را دارد و لذا همین عده به آشفتگی جو سیاسی دامن زدند و شما دانشجویان نباید بازی آنان را بخورید. آنان در جو ناآرام و ملتهب می‌توانند کودتا کنند و می‌بینید که تظاهرات ساختگی بوسیله عوامل خود را به شما دانشجویان منتسب می‌کنند. به دانشجویان پیشنهاد کردم که آرام باشند. آنان اعلام تحصن کرده بودند، در سخنان خود افزودم که حمله نیروی انتظامی و یاران آنان به کوی دانشگاه یادآور حمله نیروهای صدام به خرمشهر و نیز یادآور حمله اسرائیلی‌ها به فلسطینی‌هاست. همانگونه که سربازان اسرائیلی، فلسطینی ها را می‌زدند و صحنه‌هایی از این گونه درگیری‌ها را در تلویزیون جمهوری اسلامی برای نشان دادن مظلومیت مردم فلسطین نمایش می‌دهند، افراد انتظامی و مهاجمان به کوی دانشگاه نیز با دانشجویان چنین برخورد کردند، آنان را زدند، دست و پای آنان را شکستند، با باتوم به سر آنان کوفتند و برخی را از طبقات دوم و سوم به بیرون پرتاب کردند….

در میان دانشجویان افراد دیگری نیز حضور داشتند، که به نظر می‌رسید حامیان مهاجمان به کوی دانشگاه هستند، آنان با من مشاجره کردند و ما برای آنکه جو موجود بیش از این ملتهب نشود از کوی خارج شدیم و به شورای شهر بازگشتیم. با روزنامه ایران مصاحبه‌ای کردم و تحلیل خود را از وقایع روز بیان نمودم. در آن مصاحبه نیز نسبت به وقوع کودتا هشدار دادم. دانشجویان عضو تحکیم وحدت از من برای حضور در جلسه‌ای خصوصی دعوت کردند، در آن جلسه درباره فاجعه کوی و وقایع پیرامون آن بحث شد. من در آنجا نیز به آنان تاکید کردم با آنکه حفظ آرامش در این شرایط بسیار سخت است، با توجه به شرایط موجود که بسیار بحرانی و سرنوشت ساز است‌،‌ باید آرامش را حفظ کرد. شما می‌توانید به تحصن خود به¬صورت آرام ادامه داده و بر خواسته‌های خود از جمله آزادی دانشجویان بازداشت شده تاکید کنید. آنان بسیار عصبانی بودند و از سکوت خاتمی در قبال این فاجعه بزرگ بسیار ناراحت و گله‌مند. معین، وزیر فرهنگ و آموزش عالی وقت استعفا داده بود. امااستعفای او پذیرفته نشد. برخی از مسئولین جهت بازدید به کوی رفته بودند، اما خیلی ها نرفتند. رئیس جمهور نیز در آن ایام کوی دانشگاه را که به ویرانه‌ای تبدیل شده بود ندید.

تشکیل کمیته تحقیق

بسیاری از اعضای شورای شهر با دانشجویان بطور مستمر ارتباط داشتند و با آنان اظهار همدردی می‌نمودند. به همین جهت نیز کمیته‌ای بمنظور تحقیق فاجعه کوی دانشگاه در شورای شهر تشکیل شد و مسئولیت آن کمیته نیز به من محول گردید. شورای شهر در آغاز فعالیت و شکل گیری خود قرار داشت و ما هیچگونه امکانات و لوازم برای تحقق خواسته‌های خود ، حتی در امر تحقیق نیز نداشتیم. باید بگویم که از مقدمات ضروری انجام تحقیق که همکاری سازمان‌ها ،‌نهادها و دوایر شهری است نیز بی‌بهره بودیم. می‌دانستیم که این کمیته راه به¬جایی نخواهد برد،‌چنان¬که وزارت کشور و شورای عالی امنیت ملی نیز راه به¬جایی نبردند، نه‌تنها در مسئله کوی دانشگاه ، بلکه پیش از آن در معضلات بزرگ ملی مانند پیگیری قتل¬های زنجیره‌ای نیز سازمان‌های رسمی که وظیفه آنان حفظ امنیت شهروندان و کشور است راه به¬جایی نبرده اند. معلوم است که اخلال کنندگان در امنیت شهروندان و کشور و مرتکبین این فجایع از پشتوانه محکمی برخوردارند. شورای شهر برای آنکه در این فاجعه بزرگ که در شهر تهران روی داده ، بویژه دانشجویان عزیز مورد هجوم ناجوانمردانه قرار گرفته‌اند، بی‌تفاوت نباشد اقدام به موضع گیری و تشکیل کمیته تحقیق و دعوت از مسئولینی چند برای ارائه گزارش در جلسات علنی نمود. شورای شهر بیانیه‌ای منتشر کرد و ضمن محکوم کردن حمله به کوی دانشگاه خواستار رسیدگی به این حادثه تاریخی و مجازات عاملان آن شد. شورای شهر همچنان در میان بحران‌های موجود به امور جاری رسیدگی و به لوایح شهرداری و سازماندهی خود نیز می‌پرداخت.

اخبار مربوط به حمله نیرو‌های وابسته به حکومت اعم از نیروی انتظامی و نیرو‌های ویژه دیگر که ماهیت و جایگاه برخی از آنها هنوز هم آشکار نشده است به کوی دانشگاه تهران و ضرب و جرح دانشجویان در تمام جهان انعکاس یافت، در همین ایام دانشگاه تبریز نیز دچار آشوب و هرج و مرج گشت. اراذل و اوباش به آن دانشگاه نیز حمله کرده، رئیس دانشگاه و عده زیادی از دانشجویان را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند، در حملات مکرر به کوی دانشگاه تهران یک نفر به نام عزت ابراهیم نژاد ، کشته شد، گلوله‌ای نیز به چشم یک دانشجوی پزشکی اصابت کرد که موجب نابینایی یک چشم اوشد. آقای “س”یکی از مقامات آگاه در این باره به من گفت ، دانشجوی مذکور کنار مصطفی تاج زاده مقابل مسجد کوی ایستاده بود و به‌نظر می‌رسد ضاربین قصد ترور تاج زاده ، معاون سیاسی وقت وزیر کشور را داشته اند که اشتباهاً گلوله به دانشجوی کناراو اصابت کرده است. شرح مفصل ماوقع کوی دانشگاه را گروه‌های مختلف برای رهبر نقل کردند، دانشگاهیان و دانشجویان مؤکداً برای ایجاد آرامش در دانشگاه از که فرمانده کل قوا خواستند که لطفیان فرمانده وقت نیروی انتظامی را برکنار کند. اما ایشان با این پیشنهاد در آن مقطع موافق نبود . روز ۲۱ تیر رهبری برای جمعی سخنرانی نمود که اکثر آنان چفیه به دور گردن بسته بودند و ایشان نیز چفیه به دور گردن خود بسته بود. ظاهرا قرائن حاکی از آن بود که آنان افراد وابسته به انصار حزب الله و گروه‌های افراطی هستند. رهبری در ریشه یابی این حوادث اظهار داشت :” آقایانی¬که سردمداران خطوط سیاسی هستید حالا برسید به این حرف ما که شما خودی‌ها وقتی این¬گونه با هم درگیر می‌شوید، دشمن سوء استفاده می‌کند، حالا بفرمائید ببینید دشمن چه کرد؟”

ایشان دانشجویان را نصیحت کرد که دشمن را بشناسند و اعلام نمود این کارها (حمله به کوی دانشگاه) کار دشمنان است. کار سازمان‌های جاسوسی دشمنان است. رهبری در بخش دیگری از سخنان خود درباره واکنش¬های مخالفان قانون جدید مطبوعات که با شتاب و عجله در اواخر دوره مجلس پنجم در حال تصویب بود گفت: چه جنجال و غوغایی می‌کنند. که چه؟ قانونی در مجلس دارد تصویب می‌شود. در پایان نیز خطاب به جوانان حاضر اعلام کردند که اگر عکس مرا پاره کردند عیبی ندارد و در حالی¬که حضار شدیداً گریه می‌کردند خطاب به امام زمان گفت ای سید و مولای ما پیش خدای متعال گواهی بده که ما در راه خدا تا آخرین نفس ایستاده‌ایم.

در اینجا لازم است متذکر شویم، هنگامی¬که خاتمی در دوم خرداد ۷۶ به پیروزی دست یافت و انتخابات شوراهای شهر و روستا نیز در تمام کشور با پیروزی اصلاح طلبان مواجه شد،‌مخالفان اصلاحات بسیار نگران و وحشت زده شدند، از همین رو به اقدامات عجولانه، بدون توجه به عواقب ناهنجار ملی آن دست زدند.

قبلا به یک نمونه از این اقدامات اشاره شد و آن تصویب قانون مربوط به بودجه سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران در مجلس پنجم بود. مجلس پنجم ماه‌های پایانی دوره خود را سپری می‌کرد و می‌کوشید با تصویب پاره‌ای قوانین موانعی را پیش راه اصلاحات ایجاد کرده ، حتی‌الامکان سنگرهای موجود خود را حفظ کنند. یکی از اقدامات مجلس پنجم در اواخر دوره خود اصلاح قانون مطبوعات بود. در قانون مصوب مجلس پنجم اعضای هیئت منصفه مطبوعات توسط وزیر ارشاد ،‌ رئیس کل دادگستری استان، رئیس شورای شهر ،‌ رئیس سازمان تبلیغات اسلامی و رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه سراسر کشور انتخاب می‌شوند. بدین ترتیب سختگیری نسبت به مطبوعات و توقیف آن‌ها آسان و به ترکیب هیئت منصفه موافق رای و نظر حکومت می‌شد. از آغاز جنبش دوم خرداد ۷۶ و کمی پیش از آن نهضت روشنگری در مطبوعات پدیدار شد. عده زیادی از روشنفکران اقدام به انتشار روزنامه‌های جدید کردند، مانند جامعه، نشاط ، طوس، صبح امروز و خرداد و … روزنامه سلام نیز که از پیش از دوم خرداد منتشر می‌شد، دارای زمینه‌هایی برای روشنگری بود. این روزنامه‌ها اقدام به افشای برخی اسرار نمودند که موجب وحشت دستگاه حاکمه شد. بحث پیرامون قتل‌های زنجیره‌ای روشنفکران و نویسندگان توسط عناصری از وزارت اطلاعات در روزنامه سلام و دیگر روزنامه‌های جدید ادامه داشت، تا آنکه چند روز پیش از فاجعه کوی روزنامه سلام توقیف شد. حکومت می‌کوشید با تصویب قانون جدید مطبوعات زمینه‌های توقیف دیگر روزنامه‌ها را فراهم سازد، شب ۱۸ تیر نیز دانشجویان در کوی دانشگاه تهران نسبت به توقیف روزنامه سلام اعتراض کرده بودند. لذا جنجال و غوغا برای تصویب قانون جدید مطبوعات، از سوی رهبری تقبیح می‌شد. بعدها هنگامی¬که مجلس ششم اقدام به اصلاح قانون مطبوعات مصوب مجلس پنجم نمود،از دفتر مقام رهبری به کروبی ، رئیس وقت مجلس امر شد که اصلاح قانون مطبوعات را از دستور کار مجلس خارج سازد. من مثنوی بلندی را در تقبیح خشونت و اعمال خشونت آمیز وابستگان به حکومت سروده بودم که در شهریور ماه ۷۷ بطور کامل در روزنامه سلام منتشر شد(پیوست ۴). پس از فاجعه کوی دانشگاه این مثنوی را به حمیدرضا جلایی پور دادم و از او خواستم که در روزنامه نشاط آن‌را منتشر سازد. ابیاتی از این شعر انتخاب و همراه عکس‌های متعددی از تظاهرات مردم علیه حمله به کوی در روزنامه نشاط چاپ شد(پیوست ۵). این شعر موجب جنجال فراوان شد و پس از آن روزنامه نشاط نیز توقیف شد.

(حجتی) نماینده دانشجویان متحصن در دانشگاه جهت ارائه گزارش در شورای شهر در جلسه علنی ۲۹ تیر حضور یافته بود. قبل از ارائه گزارش وی، موضوعات دیگری در دستور کار شورای شهر قرار داشت.

سپس من به¬عنوان رئیس کمیته تحقیق کوی دانشگاه گزارش خود را ارائه کردم. پس از آن حجتی نماینده دانشجویان به شرح مختصر ماوقع پرداخت. او گفت: “دانشگاه تهران ۱۲ هزار دانشجو دارد، بارها و بارها در کوی تحصن و اعتراض روی داده است. اما هربار با تدبیر نیروی انتظامی و تذکرات آنان مسئله حل شده است. شب ۱۸ تیر دانشجویان (که به توقیف روزنامه سلام اعتراض داشتند) از کوی تا بزرگراه جلال آل احمد رفتند و پس از تذکر نیروی انتظامی بازگشتند، هنگامی که نزدیک کوی رسیدند، سردار میراحمدی مداخله کرد و گفت، باید این مسئله را فیصله بدهم،”کوهی” سعی کرد قضیه را حل کند، اما میر احمدی دستور حمله داد. نیروی انتظامی به تمام دانشجویان چه آنان که در خارج ساختمان‌ها بودند و چه آنان که در خوابگاه‌ها خوابیده بودند حمله کردند. آنقدر گاز اشک آور پرتاب کردند که چهل پنجاه نفر از دانشجویان در حال مرگ بودند. برای خنثی کردن گاز اشک آور عده‌ای موکت‌های مستعمل را که قبلاً در نماز جمعه از آنها استفاده ‌شد آتش زدند تا دانشجویان را نجات دهند و حالا عده ای می‌گویند که دانشجویان جایگاه نماز جمعه را به آتش کشیدند. فرماندهان ارشد نیروی انتظامی مانند میراحمدی و نظری (فرمانده ناحیه انتظامی تهران) باید پاسخگو باشند. آنان باید بگویند که آیا از مافوق خود دستور حمله داشته‌اند؟ وی سپس خواسته‌های دانشجویان را به این ترتیب اعلام کرد:

- لطفیان ، فرمانده نیروی انتظامی باید برکنار شود.

- مسببان فاجعه معرفی و مجازات شوند.

- خسارات وارد به کوی جبران شود.

- گزارشی دقیق از تلفات ارائه گردد.

- دانشجویان بازداشت شده آزاد شوند.

وی افزود تا کنون هیچ‌یک از خواسته‌های ما تحقق نیافته است.”

شکایت نیروی انتظامی از شورای شهر

در آن ایام بحرانی که جو سیاسی کشور و بویژه جو دانشگاه‌ها بسیار ملتهب بود شورای شهر می‌کوشید در ارتباط با دانشجویان آنان را آرام سازد. در شورا به تصویب رسید که شهرداری تهران هرچه سریعتر خوابگاه‌های ویران شده را بازسازی نماید. اقدامات شورای شهر در جهت حمایت از دانشجویان مظلوم و محکوم نمودن عمل ننگین مهاجمان موجبات خشم نیروی انتظامی و همدستان آن نیرو در حمله به کوی را فراهم نمود تا آنجا که لطفیان، فرمانده وقت نیروی انتظامی در تاریخ ۱۱ مرداد به هیئت حل اختلاف نامه نوشت ، خواستار انحلال شورای شهر تهران شد(پیوست شماره۶). دلایل وی، سخنرانی¬های ایراد شده توسط اعضای شورا در کوی دانشگاه و نیز تشکیل کمیته تحقیق بود، در حالی¬که این امور ربطی به نیروی انتظامی نداشت. شکایت لطفیان در تاریخ ۲۸ مهرماه در جلسه هیئت حل اختلاف بررسی و رد شد (پیوست شماره ۷). من به¬عنوان دبیر کمیته‌ تحقیق کوی دانشگاه دعوتنامه‌هایی برای لطفیان و نظری فرستادم تا در تاریخ ۹ شهریور ماه در جلسه علنی شورا حضور یافته، پیرامون فاجعه کوی به شهروندان تهرانی گزارش دهند. پس از ارسال دعوتنامه‌ها در تاریخ ۳۰ مرداد ، مدیر کل قوانین و امور حقوقی ناجا در تاریخ ۶ شهریور ۷۸ ، نامه‌ای آکنده از خشم خطاب به رئیس شورای شهر فرستاد و اعلام نمود که شورای شهر حق دخالت در این امور را ندارد (پیوست شماره۸). بعدها لطفیان دلیل عدم حضور خود در شورای شهر را این¬گونه عنوان نمود که از شورای شهر دعوتنامه‌ای دریافت نکرده است، من ناگزیر در مصاحبه‌ای اعلام کردم که از وی رسماً دعوت بعمل آمده و دعوتنامه را نیز در اختیار برخی مطبوعات قرار دادم.

رئیس دانشگاه تهران در شورای شهر

در تاریخ ۲ شهریور ۷۸ خلیلی عراقی رئیس دانشگاه تهران و داود سلیمانی معاونت دانشجویی دانشگاه به دعوت شورای شهر ، جهت ارائه گزارش پیرامون فاجعه کوی دانشگاه در جلسه علنی حضور یافتند. قبل از پرداختن به این دستور موارد دیگری در دستور کار شورا بود که به آنها رسیدگی شد. پس از ارائه گزارش کمیته تحقیق کوی دانشگاه تهران توسط من ، دکتر خلیلی عراقی رئیس دانشگاه تهران به ارائه گزارش خود پرداخت. وی فاجعه کوی را مسئله‌ای ملی دانست و گفت توسعه و پیشرفت در کشور مستلزم تغییر نگرش به دانشگاه است، با حمله به کوی دانشگاه کشور آباد نمی‌شود ، کشورهایی که دارای دانشگاه ضعیف هستند از توسعه برخوردار نیستند. وی دیدگاه حکومت نسبت به دانشگاه را علت وقوع فاجعه کوی دانسته، از این دیدگاه انتقاد نمود.

پس از آن دکتر سلیمانی معاونت دانشجویی دانشگاه تهران سخن گفت،‌وی در شب حادثه در کوی دانشگاه حضور داشته، شاهد وقایع آن شب بوده است. در جلسه علنی شورا سلیمانی اظهار نمود که در گزارش‌های عاملان حادثه کوی تضاد و دوگانگی وجود دارد و هنگامی¬که مسئولان دانشگاه و نیروی انتظامی در کمیته تحقیق شورای امنیت با یکدیگر روبرو شدند، دوگانگی بسیار آشکار بود. وی به کمیته تحقیق شورای شهر پیشنهاد کرد که گزارش شورای تامین استان تهران و گزارش شورای امنیت و فیلم‌هایی که در شب حادثه تهیه شده و نیز بیانیه‌های بسیج دانشجویی هنگام وقوع حادثه و پس از آنرا مورد مطالعه قرار دهد. وی گفت به مسئولان کشور و نیز مقام رهبری گزارش خلاف واقع داده‌اند. دانشجویان را متهم به توهین نسبت به رهبر کرده‌اند. نیروی انتظامی برای توجیه عمل نادرست خود ، متوسل به این¬گونه دروغگویی‌ها شده است. وی افزود، خسارات معنوی این فاجعه بسیار زیاد است، منزلت دانشگاه و دانشجو شکسته شده است، وزارت اطلاعات باید نام و نشان افراد و گروه‌های فشار را که همراه افراد انتظامی بودند اعلام کند. حدود دویست نفر از دانشجویان در حمله به کوی مجروح شدند و اموال زیادی از آنان اعم از دانشجویان ایرانی و خارجی به سرقت رفته است. باید به حقوق دانشجویان رسیدگی شود که تا کنون نشده است. خوابگاه‌ها تخریب شده است. یک نفر کشته شده است و عده زیادی بازداشت شده اند، برخی از دانشجویان خارجی پس از وقوع این فاجعه ایران را ترک کرده‌اند. ممنوعیت ورود نیروهای نظامی و انتظامی به دانشگاه باید پیگیری و تبدیل به قانون شود. آقای “د”در رابطه با شب هجدهم تیر در دیدار خصوصی که با او داشتم گفت :((” حدود ساعت دوازده و نیم شب به من اطلاع دادند که کوی دانشگاه ناآرام است،‌تا ساعت یک نیمه شب خود را به آنجا رساندم. دانشجویان وارد کوی شده بودند و فقط سی، ‌چهل نفر از آنان بیرون کوی بودند. میر احمدی مسئول ناحیه انتظامی آن منطقه حضور داشت، او با لباس شخصی بود. “کوهی”‌ مدیر کل کوی دانشگاه سعی کرده بود از درگیری میان نیروی انتظامی و همراهان این نیرو با دانشجویان جلوگیری کند. میراحمدی به سینه کوهی زده و او داخل جوی افتاده بود. این موضوع موجب ناراحتی دانشجویان شده بود. در کوچه‌ها و خیابان‌های اطراف کوی در آن ساعت از نیمه شب افراد زیادی با لباس شخصی حضور داشتند،‌ عده‌ای از آنها نوجوان بودند که در دستهایشان سیخ و چوب و تیر و کمان و سنگ دیده می‌شد. از میراحمدی پرسیدم اینها کیستند؟ میراحمدی گفت: نمی‌دانم، حتماً اهالی این کوچه‌ها هستند! از میراحمدی خواستم نیروهای خود را از کوی ببرد و به او قول دادم که ما نیز اوضاع را آرام خواهیم کرد. او نپذیرفت و گفت باید این وضعیت را فیصله دهیم. حدود ساعت دوو نیم نیمه شب، فرهاد نظری فرمانده ناحیه انتظامی تهران در کنار درب فنی کوی حاضر شد. ماشین‌های زرهی نیز آمدند، نظری نیز با لباس شخصی آمده بود. در یکی از خیابان¬های نزدیک کوی اتوبوس¬های زیادی به صف ایستاده بودند که دانشجویان بازداشت شده را با آنها بردند. با نظری صحبت کردم، به او گفتم من دست و پای شما را می‌بوسم، اینجا را ترک کنید، آنها قبول نکردند، نظری گفت من کار را تمام می‌کنم، به او گفتم شاید شروع کننده باشید اما نمی‌توانید تمام کنید ، اینجا دانشگاه است، با دانشجو این¬گونه برخورد نکنید. مردی بلند قد با ریش¬های فرفری در کنار اوبود که دستمال سفیدی نیز به مچ یکی از دستانش بسته بود. او دست خود را بالا برد و علامت داد و افراد وارد کوی شدند ،‌ با ماشین زرهی درب کوی را شکستند و به دانشجویان حمله ور شدند)).

احضار به دادگاه

چندی بعد احضاریه‌ای از شعبه ۱۴۱۰ دادگاه‌های عمومی به من ابلاغ شد، این دادگاه به جرائم مطبوعاتی و کارکنان دولت رسیدگی می‌کرد و رئیس آن سعید مرتضوی بود که بعداً دادستان تهران شد. فرمانده نیروی انتظامی ،‌ لطفیان که از شکایت به هیئت حل اختلاف و تلاش برای انحلال شورای شهر تهران ، طرفی نبسته بود، اقدام به طرح شکایت در دادگاه کرده بود. لطفیان دو شکایت از من در دادگاه مطرح کرده بود، یکی به دلیل چاپ گزارشی از فاجعه کوی دانشگاه در تاریخ ۱۹ تیر در روزنامه خرداد و دیگری به جهت عضویت من در کمیته تحقیق کوی دانشگاه که در شورای شهر تشکیل شده بود. من در گزارش خود که خلاصه آن در روزنامه خرداد به چاپ رسید به نقل از دانشجویان نوشته بودم که اموال و پول‌های دانشجویان در شب حمله به کوی به سرقت رفته است. لطفیان در شکایت خود به دفاع از نیروی انتظامی گفته بود که وسمقی نیروی انتظامی را متهم به سرقت نموده است. هرچند که من مستقیما نیروی انتظامی را متهم نکرده بودم، اما بدیهی است که در شب حمله به کوی ، نیروی انتظامی همراه گروه فشار که یاور نیروی انتظامی بود وارد کوی شده ،‌سبب تمامی وقایع آن شب اعم از ضرب و شتم دانشجویان،‌ جنایات وارده بر آنان، تخریب خوابگاه‌ها و غارت اموال دانشجویان است. از وظایف مشخص این نیرو حفظ جان و مال مردم است، در شب حادثه نیروی انتظامی و فرماندهان ارشد آن نیرو در کوی حضور داشتند. یکی از فرماندهان نیروی انتظامی پس از ۱۸ تیر در سخنرانی خود در جهت تبرئه آن نیرو چنین اظهار کرد که خسارات وارده بر کوی دانشگاه آنقدر زیاد است که اگر یک لشگر به کوی حمله می‌کرد در مدت چند ساعت نمی‌توانست این همه تخریب کند! او با این سخنان در صدد تبرئه نیروی انتظامی و متهم نمودن دیگران بود و از سوی دیگر این اظهارات از عمق و وسعت فاجعه ۱۸ تیر حکایت می¬کرد. من در دفاعیات خود بیان کردم که به سرقت رفتن اموال دانشجویان بدیهی است و صدها تن از دانشجویان شکایت خود را مبنی بر به سرقت رفتن و تخریب اموال متعلق به آنان تنظیم کرده‌اند و نیروی انتظامی از آنجا که افرادش در کوی حضور داشته و به دانشجویان و خوابگاه آنان حمله کرده اند، باید پاسخ دهد که این اموال چه شده است و چه‌کسانی آنها را سرقت کرده‌اند؟ شکایت صدها دانشجو به دانشگاه تهران ارائه شده بود و دانشجویان از دانشگاه خواسته بودند که از حقوق آنان در جهت جبران خسارات جانی و مالی دفاع شود. برای دفاع از خود در دانشگاه تصویر شکایت دانشجویان را تهیه کردم ، شکایت دیگری نیز از من به اتهام اخلال در امنیت کشور و قصد براندازی در دادگاه انقلاب مطرح شده بود که آن شکایت نیز به شعبه ۱۴۱۰ ارجاع شده بود. مرتضوی گفت که چهل نفر از خانواده‌های شهدا از شما درخصوص اخلال در امنیت و قصد براندازی شکایت کرده اند و دلیل آنان چاپ شعر شما در روزنامه نشاط در میان تظاهرات مردم است. هویت شاکیان مبهم بود و افراد ناشناسی شکایت مذکور راامضا کرده بودند. درباره هویت شاکیان سئوال کردم. مرتضوی پاسخ قانع کننده ای نداشت. به نظر می‌رسید از عنوان خانواده شهدا در این شکایت سوء استفاده شده است. مرتضوی به من پیشنهاد کرد که از روزنامه نشاط به جهت گزینش برخی ابیات شعرم و چاپ آن به این شکل و نیز از روزنامه خرداد به جهت خلاصه کردن گزارشم شکایت کنم، این پیشنهاد را نپذیرفتم و گفتم این شعر و آن گزارش متعلق به من است و شکایتی از این دو روزنامه ندارم. مرتضوی تهدید به صدور قرار بازداشت نمود. وی گفت شما با سرودن آن شعر قصد براندازی داشته‌اید و ما نوار و فیلم سخنرانی شما را در کوی دانشگاه داریم. به وی گفتم اگر جمهوری اسلامی با چند بیت شعر من برانداخته شود خوشا به حال من با این همه قدرت و بدا به حال جمهوری اسلامی با اینهمه ضعف. او از این سخن من خنده‌اش گرفت. درباره نوار و فیلم سخنرانی نیز گفتم که تمام سخنان خود را به یاد دارم و درصورت نیاز همه را در دادگاه تکرار خواهم کرد و هنوز هم بر سخنان خود باقی هستم. نهایتا دادگاه را ترک کرده، منتظر جلسه رسمی دادگاه شدم، مدارک و اسناد لازم را جهت دفاع از خود جمع آوری نمودم. روزنامه رسالت روز یکشنبه ۲۷ تیرماه در صفحه اول خود مطلبی علیه من منتشر و مرا متهم به مشارکت در آشوب و آشوبگری نمود(پیوست شماره۹).

در پاسخ به آن روزنامه نیز مطلبی نگاشتم که آنان برخلاف قانون مطبوعات پاسخ مرا در صفحه اول چاپ نکردند(پیوست شماره۱۰). به نظر می‌رسید حرکتی منسجم آغاز شده است تا مسببان جنایات کوی را تبرئه نموده، اذهان مردم را از آنان منحرف و گروه‌ها و افراد دیگری را متهم نمایند. در آن ایام اخبار موثقی نیز به گوش ما می‌رسید، حاکی از آنکه مسئولان سیاسی عقیدتی در مراسم صبحگاه برخی پادگانهای سپاه در سخنان خود اعلام کرده اند که عاملان حادثه کوی دانشگاه سه تن بوده اند که آنان عبدالله نوری، سعید حجاریان و صدیقه وسمقی هستند. از سوی دیگر بنابر اخبار واصله فرمانده سپاه پاسداران نیز در جلسه شورای عالی امنیت کشور همین سخنان را تکرار کرده بود که خاتمی رئیس جمهور در مقابل سخنان وی موضع گیری نموده بود. عاملان فاجعه در پی آن بودند که برای تبرئه خود مسببانی را به افکار عمومی معرفی کنند و این کار را چنان ناشیانه و عجولانه انجام می‌دادند که واهی بودن آن بر همگان آشکار بود. چندین بار با سعید مرتضوی تماس گرفته ، اعلام آمادگی برای حضور در دادگاه علنی بمنظور دفاع از خود نمودم. به وی گوشزد کردم که مدارک من آماده است، اما این دادگاه هرگز تشکیل نشد. لطفیان از همه اعضای کمیته تحقیق کوی دانشگاه در شورای شهر شکایت کرده بود.(پیوست شماره ۱۱) هنگامی¬که قالیباف به فرماندهی نیروی انتظامی منصوب شد شکایت مذکور پس گرفته شد و پرونده‌ها مختومه گردید. مدتها بعد دادگاهی در سازمان قضایی نیروهای مسلح بمنظور رسیدگی به شکایات دانشجویان و خانواده آنان با موضوع قتل و جرح و سرقت به طرفیت نیروی انتظامی تشکیل شد. بیست نفر به عنوان متهم در دادگاه محاکمه شدند. متهمین ردیف یک تا بیست به ترتیب عبارت بودند از: ۱- سرتیپ پاسدار فرهاد نظری، فرمانده وقت ناحیه انتظامی تهران بزرگ ۲- سرهنگ جمشید خدابخش، فرمانده یگان ویژه ۳- فرهاد ارجمندی، فرمانده گروه نوپو ۴-سروان رامین نظری ، جانشین فرمانده گروه نوپو، ۵- ستوان عروجعلی ببرزاده ۶- گروهبان جمشید الوند ۷- گروهبان سید حسین احمدی ۸-گروهبان حسن احمدی ۹- گروهبان علی اکبر حسینی ۱۰- گروهبان قباد مهدیان پلنگرد ۱۱-گروهبان فتح الله مرادیان .وسربازان وظیفه:۱۲- عزت الله قاضی ۱۳-رضا امدادی ۱۴-امیر پزشکی ۱۵- فرشید باقری ۱۶-اسماعیل فلاح حمیدی ۱۷- علی علی پور نوذری ۱۸-محمد رضا شجاعی ۱۹- شیر محمد برون ۲۰- علی برده باز نودهی.

بیست متهم مذکور طی چندین جلسه متوالی محاکمه شدند، رئیس دادگاه سید هادی طباطبایی بود. دادگاه مذکور یکی از دادگاه‌های تاریخی است که نتیجه آن تبرئه همه متهمان و محکوم شدن یک نفر به سرقت یک ریش تراش بود. شگفت انگیز است که هیچ کس به عنوان مسبب آن همه ویرانی، ضرب و جرح، جنایت و سرقت محکوم نشد، در جلسه محاکمه فرهاد نظری ، وی نیز این ادعا را تکرار می‌کرد که عامل آشوب در کوی دانشگاه نیروی انتظامی نبود، بلکه کسی بود که با سرودن شعر “کی براندازیم طرح کهنه را” (بیت مذکور را نیز غلط می‌خواند) در دانشگاه آشوب کرد. و یا خانم ابتکار(معاون وقت رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست) که بی‌سیم همراه خود داشت! جالب آنکه تلویزیون سراسری این بخش از سخنان فرهاد نظری را از تمام کانالها به کرات پخش کرد. من نیز نامه‌ای به رئیس دادگاه و مدیرعامل سازمان صدا و سیما در اعتراض به مطالب یاد شده و پخش مغرضانه آن از کانال‌های مختلف تلویزیون نوشتم ( پیوستهای شماره ۱۲)

نتیجه دادگاه برای همگان بویژه دانشجویان و کسانی که کوی را پس از ۱۸ تیر دیده بودند، باور نکردنی بود ، از سوی دیگر این نتیجه در افکار عمومی ملازم این باور بود که حکومت با این فاجعه ننگین مخالف نیست. بویژه آنکه برخی محافل غیر رسمی چنین تبلیغ می¬کردند که دستگاه حاکمه دارای چنین باوری است که دانشگاه و دانشگاهیان و روشنفکران و مجموعه تحصیل کردگان اعتقاد به ولایت فقیه ندارند فلذا مسلمان و مؤمن نیستند و برای حکومت و اسلام مضر و زیان آفرینند. منتقدین بر این اساس نتیجه می¬گرفتند که تجلی این باور دستگاه حاکمه، حمله به کوی دانشگاه و آفریدن آن فاجعه بزرگ بود.

0 نظرات: