منبع: وبلاگ علی شکوهی
علی شکوهی
متاسفانه باز هم آقایان سپاهی در جایگاهی فراتر از مسئولیت و وظیفه خود وارد عرصه سیاست شدند و برای دیگران خط و نشان کشیدند و به جای سیاسیون و برای چهرههای شاخص سیاسی و یک جریان بزرگ درون جبهه انقلاب، طرح عملیاتی و نقشه راه ترسیم کردند. این وضعیت متاسفانه آنقدر ساختاری و عمومی شده است که امروز اگر از دوران امام و نظرات ایشان در زمینه عدم دخالت سپاه و بسیج در امور سیاسی سخن بگوییم، گویی داریم مرتکب کبیره میشویم و این ما هستیم که باید خودمان را اصلاح کنیم.من به سخنان سردار جعفری کاری ندارم که از سوی خیلی از افراد به ایشان جواب داده شد بلکه به سراغ سخنان سردار همدانی میروم که در مصاحبه با روزنامه تهرانامروز در باره علت ورود سپاه به سیاست سخن گفته است.
چرا دخالت نظامیان در سیاست؟
سردار همدانی در پاسخ به این سئوال که سپاه و بسیج تا کجا میتواند وارد سیاست شود، میگوید: وقتی ما میگوییم همه مردم ما بسیجیاند و اگر قرار باشد این بسیج وارد فعالیتهای سیاسی نشود، پس چه کسی باید فعالیت سیاسی کند؟!در باره دخالت سپاه در سیاست هم بلافاصله میگوید: مگر میشود سپاه از بسیج جدا باشد. سپاه دارد بسیج را مدیریت میکند.
به این شیوه استدلال آقای همدانی توجه کنید. مردم ما همه بسیجی هستند و چون مردم میتوانند و باید در سیاست دخالت کنند پس بسیج هم باید در امور سیاسی دخالت کند. از طرفی سپاه هم از بسیج جدا نیست و دارد بسیج را مدیریت میکند پس سپاه هم میتواند در امور سیاسی دخالت کند.
حالا این روش استدلال را در مورد وزارت اطلاعات به کار بگیرید. در آن صورت باید بگوییم ما مردمی داریم که همه اطلاعاتی هستند و در عین حال باید در سیاست هم دخالت کنند پس نمیشود که وزارت اطلاعات در مسائل سیاسی دخالت نکند. حتما دوستان به خاطر دارند که وقتی امام خمینی از بسیج به عنوان ارتش ۲۰ میلیونی یاد کردند در مسائل امنیتی از اطلاعات ۳۶ میلیونی سخن گفتند یعنی با این حساب، اطلاعاتیها بیش از بسیج و سپاه حق مداخله در امور سیاسی کشور را دارند!
این یک مسئله روشن و بدیهی است که نیروهای نظامی به عنوان نهادی ملی باید فراتر از صفبندیهای سیاسی قرار داشته باشند و در حوزه مسائل سیاسی که حوزه عمل احزاب و گروههای سیاسی است، نباید مداخله کنند. این امر نهادهای نظامی را در جایگاهی فراتر از احزاب سیاسی قرار میدهد و مداخله سیاسیون در امور ارتش و نظامیان را هم منع میکند و حیثیت نیروهای مسلح را برای مواقع خاص از جمله دفاع از تمامیت ارضی و موجودیت کشور و مقابله با جنگهای مسلحانه داخلی، حفظ خواهد کرد. تنزل جایگاه این نیروهای ملی به سطح احزاب و گروههای سیاسی، باعث آسیبپذیری آنان میشود چون مجبورند مانند یک حزب سیاسی عمل کنند و به تایید و رد افراد و احزاب بپردازند و همین امر، شان آنان را نازل میکند و ورودشان به بازی قدرت و سیاست را موجب میشود. در آن صورت در شرایط خاص، نباید انتظار داشت که همگان به حمایت از نیروهای مسلح برخیزند و در انجام ماموریتها، به آنان کمک کنند چرا که تا دیروز مانند یک رقیب سیاسی با آنها مواجه بودهاند و امروز نمیتوان انتظار داشت که همان جایگاه ملی و فراجناحی را برای آنان قائل باشند.
امام خمینی با اطلاع از همین نکات و با توجه به تجربه عام بشر در حکومتداری، بر این نکته تاکید کردند که ارتش و نیروهای مسلح نباید در امور سیاسی دخالت کنند. ایشان میفرمایند: «همه دنیا که دنبال این هستند که ارتششان از امور سیاسى کنار باشد، آنها یک چیزى مىفهمند که مىگویند این را. ما که مىخواهیم که سپاه و ارتش جنداللّه باشند و دستهبندى نداشته باشند و جهات سیاسى را کنار بگذارند، براى اینکه اگر جهات سیاسى و مناقشات سیاسى در سپاه رفت و در ارتش رفت، باید فاتحه این سپاه و ارتش را ما بخوانیم.»
نفی شرکت در احزاب و بازیهای سیاسی
وقتی صحبت از عدم مداخله سپاه و بسیج در فعالیتهای سیاسی میشود، دوستان سپاهی و حامیان آنها فورا به سراغ یک بخش از سخنان امام خمینی میروند و میگویند ایشان عضویت نیروهای نظامی در احزاب را نهی کردند نه دخالت در سیاست را و بعد نتیجه میگیرند که ما نظر امام را زیر پا نگذاشتیم. اما واقعیت چیز دیگری است. در واقع امام خمینی هم از عضویت در احزاب سیاسی نهی کردند و هم مشارکت در بازیهای سیاسی را و منظورشان از بازی سیاسی دقیقا همین موضوع انتخابات است.امام خمینی در این باره در مقطعی فرمودند: «براى سپاهیها جایز نیست که وارد بشوند به دستهبندى و آن طرفدار آن یکى، آن یکى طرفدار آن یکى. به شما چه ربط دارد که در مجلس چه مىگذرد؟ در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند که بین سپاهیها هم باز صحبت هست. خوب! انتخابات در محل خودش دارد مىشود، جریانى دارد، به سپاه چه کار دارد که آنها هم اختلاف پیدا کنند؟ براى سپاه جایز نیست این. براى ارتش جایز نیست این. سپاهى را از آن تعهدى که دارد، از آن مطلبى که به عهده اوست باز مىدارد و همین طور ارتش را».
این سخن امام خمینی واضح است و نباید تحریف شود. انتخابات یکی از بارزترین نمونههای کار سیاسی است که باید به احزاب و گروهها و افراد سیاسی اختصاص یابد و نباید نظامیان در آن مداخله بکنند. باز هم تجربه همه کشورهای جهان – البته جز نظامهای دیکتاتوری و کودتایی – چنین به ما میآموزد که نظامیان نباید در امر انتخابات مداخله کنند و باید آمد و رفت نیروهای سیاسی در دولتها، برایشان علیالسویه باشد. این نیروها در حیطه مسائل ملی باید عمل کنند و نه در حد یک حزب سیاسی و برای روی کار آوردن دولتی خاص. معلوم است که اگر چنین کنند جایگاه خود را به عنوان یک نهاد فراجناحی از دست میدهند و موضوع مناقشه میشوند.
ممکن است پرسیده شود که آیا معنای این سخن این است که نباید بینش و آگاهی سیاسی در نیروهای مسلح ایجاد شود و افراد عضو ارتش یا سپاه یا بسیج نباید در انتخابات شرکت کنند و رای دهند؟ پاسخ این پرسش روشن است. آگاهی سیاسی مورد نیاز برای نیروهای نظامی، از جنسی نیست که یک عضو حزب سیاسی به آن نیاز دارد و بنابراین باید موضوعاتی مورد توجه قرار گیرند که به وضعیت عمومی انقلاب و کشور و دوستان و دشمنان آن در سطح منطقه و جهان مربوطند. این آگاهیها را نباید با آنچه احزاب سیاسی برای اعضا و هواداران خود آموزش میدهند، یکی تلقی کرد. متاسفانه امروز آنچه تحت عنوان آموزش سیاسی در سپاه و بسیج و در دورههای موسوم به طرح بصیرت و هدایت و … آموزش داده میشود، هیچ تناسبی با وضعیت حقوقی و مسئولیتهای این نهاد ندارد. اعضای این نهادها، به گونهای آموزش میبینند که بتدریج به دشمن یک جبهه سیاسی درون انقلاب تبدیل میشوند و به مسائلی توجه نشان میدهند که کار رقبای سیاسی است نه یک نهاد فراجناحی و فراحزبی. صدها کتاب و جزوه و نشریه در طی سالهای گذشته از سوی این نهاد منتشر شده و هزاران جلسه توجیهی از سوی شاگردان آیتالله مصباح برای رابطین سیاسی و فرهنگی و روحانیون این نهادها برگزار شده است که محتوای آن را عموما ایجاد دشمنی با یک طیف سیاسی درون جبهه انقلاب و یاران امام و مدیران و مسئولان سابق نظام و خادمان بزرگوار انقلاب تشکیل میدهد. اینها چه ربطی به جایگاه و شان این نهادهای نظامی دارد؟ این آموزشها را باید احزاب مخالف اصلاحطلبان برای اعضای خود در نظر بگیرند و در نشریات خود منتشر کنند و البته حق پاسخگویی هم برای آنان در نظر بگیرند نه این که یک تشکیلات نظامی که از بودجه عمومی استفاده میکند و از شانی فراتر از احزاب و گروههای سیاسی برخوردار است، چنین کارکردی از خود نشان دهد.
نکته جالب این است که این دوستان خود میدانند که نباید چنین کنند ولی باز هم چون مداخله در امور سیاسی به وظیفه اصلی آنان تبدیل شده است، شاهد رفتارهای اینچنینی از سوی آنان هستیم. سردار همدانی در فرازی از این گفتگو میگوید: «منظور امام(ره) و رهبر معظم انقلاب این است که ما نباید وارد احزاب سیاسی شویم، مانند دوران جنگ که تمام احزاب و جناحهای سیاسی در جنگ مشارکت داده شدند. مثال سادهای بزنم. اگر بر فرض سپاه بیاید طرفدار تیم استقلال شود، طبیعی است که غلط و اشتباه است. هیچ گاه نباید سپاه طرفدار تیم استقلال شود. سپاه طرفدار هر دو تیم پایتخت و به عبارتی طرفدار همه تیمها و باشگاههای فوتبال است».
در فرازی دیگر، سردار همدانی رسالت سپاه را روشنگری معرفی میکند و از جمله میگوید: «هنگامی که قصد داریم روشنگری و آگاهسازی کنیم اگر وارد جریانهای سیاسی شویم قطع و یقین حرکت و نهضت ما بیاثر خواهد بود لذا نباید نام اشخاص، احزاب و گروهها را ببریم».
این ادعاست و در عمل اصلا اینچنین نیست و سپاه در انتخابات به صورت علنی و رسمی یک طرف را بر میگزیند و با تمام توان به حمایت از نامزد مورد حمایت خود میپردازد. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ واقعا دوستان سپاه و بسیج طرفدار هر دو تیم پایتخت و حتی طرفدار همه باشگاهها بودند؟ از ارائه شاهد و مثال میگذرم و فقط همین را متذکر میشوم که سپاه و بسیج و نهاد نمایندگی ولی فقیه در سپاه با تمام وجود به طرفداری از احمدینژاد وارد صحنه شدند و برای رای نیاوردن میرحسین موسوی، عمل کردند.
ما موافق این هستیم که اعضای بسیج و سپاه و همه نیروهای مسلح با آگاهی و شناخت در انتخابات شرکت کنند و حتما به نامزدهای مورد نظر خود رای بدهند اما اعتراض ما اولا به این است که این مشارکت باید فردی باشد نه تشکیلاتی و سازمانی و ثانیا نباید بودجه عمومی که به این نهادها اختصاص مییابد خرج حمایت از یک نامزد خاص شده و علیه نامزدی دیگر بکار رود. طبعا اگر نظامیان با اعلام نظر خود، به یک طرف منازعه تبدیل نشوند و امکانات عمومی و تشکیلاتی را در خدمت یک جریان سیاسی قرار ندهند، میتوانند در این گونه فعالیتهای عمومی سیاسی به صورت فردی شرکت کنند و هیچ کس با آن مخالف نیست.
انحرافی بزرگتر از انحراف اصلی
متاسفانه وقتی سپاه و بسیج در اصل مداخله در امور سیاسی دچار انحراف شده باشند در دیگر مسائل از جمله نحوه کار سیاسی هم طبیعی است که دچار انحراف شوند.سردار همدانی در این باره که آیا ضرورت دارد اصلاحطلبان وارد انتخابات شوند یا خیر، میگوید: «ملت ما تصمیم میگیرند. کار ما این است که همه گروهها را برای مردم معرفی و روشن کنیم. یعنی مبلغین، روحانیت، سپاه، نخبگان و دانشگاهیان ما باید کاری کنند که مردم احزاب و کاندیداها را بشناسند. سپاه به عنوان دستگاهی که در بخش امنیت نقش دارد باید اینها را به مردم معرفی کند. مگر میتوان انتظار داشت که سپاه در این زمینه بیکار باشد؟! مگر سپاه یا نیروی انتظامی میتواند کسی را که میداند روزی دزدی میکند را به مردم معرفی نکند؟! حتما این کار را انجام میدهد. باید به مردم تذکر دهد که ممکن است این فرد روزی به شما دستبرد بزند لذا ما الان نظری نمیدهیم. تنها معرفی و روشنگری میکنیم. مردم هستند که درصحنه انتخاب میکنند».
به منطق سردار توجه کنید! کار آگاهی سیاسی دادن به مردم را وظیفه سپاه معرفی میکند در حالی که این، کاری سیاسی است و باید احزاب رقیب برای نقد مواضع و دیدگاههای یکدیگر وارد عمل شوند و نظامیان حق ندارند در این زمینه کاری انجام دهند. این اتفاق حتی اگر برای اعضای خود سپاه و بسیج هم بیفتد یعنی معلوم شود که در این نهادها، علیه گروهی از نیروهای سیاسی، تبلیغ و تلاش میشود، جرم است و دلیلی ندارد که نهادهای فراجناحی وارد مناقشات سیاسی شوند و برای رای آوردن نیروهای سیاسی خاص یا افرادی مشخص، اقدام کنند.
از سوی دیگر سردار همدانی میگوید کار نیروی انتظامی این است که به مردم هشدار بدهد که فلانی یک روزی دزدی خواهد کرد! واقعا کار نیروی انتظامی این است؟ الان نیروی انتظامی همه آدمهای مملکت را میشناسد و آینده رفتار و کردار آنان را میداند و به مردم هشدار میدهد که مواظب باشید فلانی از شما دزدی نکند؟ درک آقایان از کار و مسئولیت نیروی انتظامی این است؟ با این قیاس میتوان نتیجه گرفت که سپاه هم در کار سیاسی دخالت کند و نسبت به برخی از نیروهای سیاسی کشور، آیندهنگری و حتی غیبگویی کند و به این بهانه، علیه برخی از نیروهای انقلاب و به نفع گروهی دیگر وارد عمل شود؟ آیا این امر نشان نمیدهد که سپاه با این استدلالهای ضعیف، در گذشته هم بیطرفی خود در مسائل سیاسی را کنار گذاشت و وارد بازیهای سیاسی شد و مانند یک حزب سیاسی عمل کرد؟
مصلحتاندیشی امام، مصلحتاندیشی رهبری
برخی از دوستان که میدانند یک تخلف آشکار صورت گرفته و سپاه از جایگاه خود خارج و وارد مسائل سیاسی داخلی شده است، اقدام به توجیه موضوع میکنند و مدعی میشوند که دخالت نکردن سپاه و بسیج در سیاست یک مصلحتاندیشی از سوی امام خمینی بود و اینک رهبری، مصلحت را در مداخله سپاه در امور سیاسی میدانند و چون باید به نظر ولی فقیه زنده و کنونی، عمل شود بنابراین باید مداخله سپاه در امور سیاسی را پذیرفت.اولا معلوم نیست که رهبری هم حاضر شود این تحلیل را بپذیرد و تایید کند که به نظر او سپاه باید در کار سیاسی دخالت کند.
ثانیا بر فرض که چنین باشد معلوم است که مصلحتاندیشی حضرت امام، برتر و درستتر است و آبروی نظام و نیروهای مسلح را بهتر حفظ میکند و برای ساختن الگویی برای مردمسالاری دینی، مناسبتر است.
ثالثا این نظر امام از آن مواردی نیست که بشود با یک مصلحت دیگری آن را کنار زد چون یک تجربه موفق و کارآمد را که نمیشود بر اساس دستاوردهای کوتاهمدت یک سیاست غلط، نادیده گرفت.
رابعا همیشه رهبری تاکید داشتند که وصیتنامه امام خمینی راهنمای حرکت نظام است و باید مبنا قرار گیرد. آیا باور کردنی است که خودشان اولین کسی باشند که این وصیت را نادیده بگیرند و با این روش، به کشور آسیب برسانند؟ به این فراز از وصیتنامه حضرت امام دقت کنید. ایشان هم بسیج را در کنار دیگر نیروهای مسلح قرار دادهاند، هم عضویت در احزاب را در کنار مشارکت در بازیهای سیاسی با هم نفی کردهاند، هم از رهبران بعد از خود خواستهاند که از این امر جلوگیری کنند:
«وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همان طور که از مقررات نظام، عدم دخول نظامی در احزاب و گروهها و جبههها است به آن عمل نمایند؛ و قوای مسلح مطلقا، چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر اینها، در هیچ حزب و گروهی وارد نشده و خود را از بازیهای سیاسی دور نگهدارند. در این صورت میتوانند قدرت نظامی خود را حفظ و از اختلافات درون گروهی مصون باشند و بر فرماندهان لازم است که افراد تحت فرمان خود را از ورود در احزاب منع نمایند و چون انقلاب از همه ملت و حفظ آن بر همگان است، دولت و ملت و شورای دفاع و مجلس شورای اسلامی وظیفه شرعی و میهنی آنان است که اگر قوای مسلح، چه فرماندهان و طبقات بالا و چه طبقات بعد، برخلاف مصالح اسلام و کشور بخواهند عملی انجام دهند یا در احزاب واردشوند که – بیاشکال به تباهی کشیده میشوند – و یا در بازیهای سیاسی وارد شوند، از قدم اول با آن مخالفت کنند و بر رهبر و شورای رهبری است که با قاطعیت از این امر جلوگیری نماید تا کشور از آسیب در امان باشد».
با این صراحتی که در وصیتنامه هست، جای هیچگونه دلیلتراشی برای این گونه تخلفات وجود ندارد و هر کسی در هر مقامی بخواهد این نکته را نادیده بگیرد و بر جواز مداخله سپاه در امور سیاسی از جمله انتخابات حکم کند، قطعا خلاف قانون، خلاف رویه جاری در تمام کشورهای غیردیکتاتوری، خلاف مصلحت جامعه و انقلاب و کشور و خلاف وصیتنامه امام خمینی عمل کرده است.
0 نظرات:
ارسال یک نظر