سلام سلام

از همه خوانندگان عزیز خواهش میکنم قبل از قضاوت در مورد مطالب تا آخرش رو بخونند.
نظر هم فراموش نشه.

۱۳۹۰ مرداد ۴, سه‌شنبه

وبلاگ‌نویسی یک آیت‌الله


پنجشنبه ۳۰ تیر ۹۰ علی شکوهی

در چند روز اخیر مطلع شدم که آیت‌الله موسوی خوئینی از مبارزان سالهای قبل از انقلاب و دادستان کل دوران حضرت امام و از سرشناس‌ترین روحانیون مبارز تهران، بعد از سالها سکوت و کناره‌گیری از کار رسانه‌ای و مطبوعاتی، اینک یک وبلاگ شخصی راه انداخته است و به سئوالات مردم جواب می‌دهد. راستش برای من سکوت ایشان در مقابل اتهامات گوناگون و تکراری و مداوم برخی از مخالفان، محل تامل بود و دلم می‌خواست یک فرصتی فراهم می‌شد تا بتوانم به صورت مفصل با ایشان به گفتگو بنشینم و پاسخ وی به این همه اتهامات را بشنوم اما مجال این کار فراهم نشد.


من شخصا با آقای موسوی خوئینی در برخی از زمینه‌ها اختلاف دیدگاه دارم و قبلا به هنگام تحصیل در دانشگاه تربیت مدرس که ایشان فقه سیاسی تدریس می‌کرد، جزوه‌ای را در نقد مواضع ایشان در مقوله ولایت فقیه نوشتم که با عنوان «ولایت فقیه، منصوب یا منتخب؟» منتشر شده و جزوه آموزشی بنده در دوره‌های ضمن خدمت مربیان و معلمان بوده است. در هنگام انتشار ماهنامه «بینش سبز» هم در کتاب ضمیمه آن، ۱۶ صفحه را به معرفی دیدگاه‌ها و مواضع و نقد و بررسی اندیشه و حیات سیاسی ایشان اختصاص داده بودیم که در وقت خودش، بسیار مورد استقبال قرار گرفته بود. در هنگام انتشار روزنامه سلام از سوی ایشان، بنده تاحدی از منتقدان این روزنامه و مواضع آن محسوب می‌شدم. بعدها هم در بسیاری از موضوعات دیگر مواضع من با ایشان مخالف بود اما سخن امروز من دفاع از ایشان است نه تنقید وی.

موسوی خوئینی مورد حمایت و تایید امام خمینی بود و از سوی ایشان در مسئولیتهایی مانند تایید صلاحیت نامزدهای اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری، دادستان کل کشور و همچنین به عنوان امیرالحاج و نماینده امام در امور حج برگزیده شده بود. در جریان اشغال لانه جاسوسی تنها روحانی مبارزی بود که با دانشجویان از قبل هماهنگ بود و در جریان این اقدام انقلابی قرار داشت. بعد از رحلت حضرت امام از سوی مقام رهبری، به عنوان مشاور عالی رهبری تعیین شد اما بتدریج نقش ایشان کمرنگ شد و به حاشیه رفت چون راضی به بسیاری از اقدامات نبود. به عنوان مثال، وی از نامزدی خبرگان در اعتراض به رد صلاحیت همفکرانش، استعفا داد و طبعا این گونه رخدادها، آنقدر زیاد بودند که اعتراض به هر کدام از آنها منجر به فاصله گرفتن تدریجی وی از حاکمیت شود. در جریان توقیف روزنامه سلام و غائله حمله ناجوانمردانه به کوی دانشگاه، او را نیز مانند بسیاری دیگر مورد اتهام قرار دادند تا گند خودشان را بپوشانند. در جریان رخدادهای دو سال گذشته هم لقب «آیت‌الله خاکستری» را به ایشان دادند و بعد از موسوی و کروبی و خاتمی، وی را متهم اصلی و از رهبران فتنه خواندند و صدها خبر جعلی و دروغین و اسناد و مدارک و کتاب و نشریه را علیه او منتشر کردند.

در خاطرم هست که روزنامه‌های سلطنت‌طلب خارج کشور او را «آیت‌الله سرخ» می‌نامیدند و مدعی بودند که او در دانشگاه پاتریس لومومبای برلین یا مسکو تحصیل کرده است و اساسا کمونیست است و متاسفانه همین اتهامات را در کتاب «شنود اشباح» نوشته «رضا گلپور» بی‌عقل دیدم که تکرار شده است.

مصاحبه‌ای از ترقی عضو موتلفه خواندم که او را قاتل شهید مطهری معرفی کرده است. دلیل هم تراشیده بود مبنی بر این که حبیب‌الله آشوری نویسنده کتاب «توحید» در مسجد تحت نظر آیت‌الله موسوی خوئینی تفسیر می‌گفته است و بنابراین وی قاتل شهید مطهری است! ظاهرا نیازی نیست که استدلال کنیم که آشوری چه ربطی به گروه فرقان داشت و اساسا آیا اعدام آشوری، کاری قابل دفاع است یا نه؟ همچنین ظاهرا اصلا برای آقای ترقی مهم نیست  که آشوری از دوستان نزدیک مقام رهبری بوده است و اگر قرار باشد یک رابطه ناچیز میان موسوی خوئینی با آشوری این همه اتهام را متوجه ایشان بکند، در آن صورت به مقام رهبری چه تهمتهایی باید زد که بسیار با آشوری رابطه داشت و حتی الان هم از اعدام او انتقاد می‌کند؟ انصاف هم چیز خوبی است.

به هر حال من خوشحالم که آقای موسوی خوئینی بار دیگر به رسانه و ارتباط با مردم روی آورده است و امیدوارم در پاسخهایش به سئوالات، برخی از این اتهامات را پاسخ دهد. در زیر آخرین مطلب ایشان را بخوانید که توضیحی است در قبال اتهامات آقای صفار هرندی.

واکنش موسوی خوئینی‌ها به اظهارت صفار هرندی درباره مخالفت وی با رهبرانقلاب

 سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها  در پاسخ به سؤال یکی از مخاطبان وب‌سایت خود که پرسیده بود «آقای صفار هرندی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت نهم، در سال ۸۸ گفت: آقای موسوی خوئینی‌ها گفته که ما زمان امام هم ولایت فقیه را قبول نداشتیم اما می‌ترسیدیم که بگوییم. شما این گفته را تصدیق می کنید؟»، ضمن یادآوری تبار ارزشمند حسین صفار هرندی، نوشته است: «پیش از آن که از آقای صفار هرندی سند آنچه را به اینجانب نسبت داده است سوال کنم، مایلم درباره مطلبی که ایشان در برنامه‌ای تلویزیونی، در یک گفتگو به اینجانب نسبت داده است توضیح بخواهم. از آقای صفارهرندی با توجه به تبارشان و با توجه به اینکه مدتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بودند، این انتظار را دارم که صادقانه به این سوال درباره آن مصاحبه تلویزیونی پاسخ دهند».

 موسوی خوئینی‌ها افزوده است: «آقای صفار هرندی در آن برنامه اولا گفتند که من با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای عناد یا خصومت شخصی از قبل داشته‌ام! و برای اثبات این اتهام به بیان واقعه‌ای پرداختند که فیلم آن واقعه در آرشیو صدا و سیما موجود است و آقای هرندی بدون توجه به وجود چنین فیلمی نسبت ناروای دومی به من دادند و آن این بود که گفتند ایشان (یعنی بنده) علاوه بر اینکه به رهبری ایشان رای نداده‌ام ، سعی کرده‌ام از رای دادن فردی که در صندلی جلوتر از من نشسته بود، جلوگیری کنم و تلویحا و با کمک برخی سایت‌ها این فرد را آیت‌الله باریک‌ بین، امام جمعه محترم قزوین معرفی کردند. من از جناب آقای صفار هرندی می‌خواهم که هر دو فیلم موجود در آرشیو صدا و سیما را یک بار دیگر ببیند (که تاکنون هردو فیلم بارها از تلویزیون پخش شده است) و پس از آنکه ملاحظه کردند که صندلی من در ردیف اول است و هیچ صندلی‌ای جلوی صندلی من نیست و جالب‌تر آن که آیت‌الله باریک‌بین نه تنها در جلو من نیستند بلکه دقیقا روبروی من با فاصله چندین متر نشسته‌اند، آنگاه به حکم ارزشهای تبارشان و به حکم حداقل تقوایی که در وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی لازم است، حقیقت را بر مردمی که آن مصاحبه را دیده و شنیده‌اند توضیح دهند».

دبیر مجمع روحانیون مبارز همچنین از صفار هرندی خواسته است: یک زحمت دیگر هم بکشند و از آیت‌الله باریک‌بین سوال کنند که آیا آنچه به من نسبت داده شد، صحت دارد و آن واقعه رخ داده است یا نه. جناب آقای باریک‌بین عالمی با تقوا و وارسته است و خلاف نمی‌گویند و چنانچه آقای هرندی درباره آنچه در رابطه با این مصاحبه گفتم برای من و برای مردمی که آن مصاحبه را شنیده‌اند، توضیح دادند، آنگاه درباره مطلبی که راجع به ولایت فقیه به من نسبت داده‌اند، سوالهای خودم را مطرح می‌کنم. من در پی دفاع از خودم نیستم که بخواهم ثابت کنم آنچه به ناروا آقای صفار هرندی به من نسبت داده‌اند، صحت ندارد.

0 نظرات: