سلام سلام

از همه خوانندگان عزیز خواهش میکنم قبل از قضاوت در مورد مطالب تا آخرش رو بخونند.
نظر هم فراموش نشه.

۱۳۹۰ تیر ۱۲, یکشنبه

روز داوری نزدیک است تنها چشمانی باز میخواهد

حسین ناصری نیا: در روزهای قبل خبری مبهم درباره تشکیل کمیته‌ای خودجوش برای صیانت از آرای مستضعفین منتشر شد که برای بسیاری از علاقه‌مندان به مسائل سیاسی، خاطره‌ی حملات آتشین دو سال قبل علیه کمیته صیانت از آرای ستاد مهندس موسوی را زنده می‌کرد. این البته اولین تلاش برای تشکیل کمیته صیانت از آرا علیه احتمال تقلب دولت در انتخابات آتی مجلس نبود؛ چنان که دو ماه قبل هم اسدالله بادامچیان از حرکتی مشابه در مجلس خبر داده بود و به تازگی هم نمایندگان فعلی تلاش‌های تازه‌ای برای جلوگیری از دخالت مقامات دولتی در انتخابات آغاز کرده‌اند. اینگونه رخدادها را می‌توان طلیعه‌ی دعوایی دانست که بین جناح‌های مدعی اصول برای تصاحب قدرت در آینده درگرفته و می‌رود که کشور را به صحنه‌ای تازه از منازعات قدرت، آن هم در بین جریان‌های غالبا جدا از مردم، تبدیل کند.
صد البته که در میان این دعواها، بسیاری از سرمایه‌های ملی نیز از بین می‌روند و مردم گوشت قربانی بسیاری از این کشاکش‌ها هستند. اما در توصیف این منظره، علاوه بر رنج‌هایی که بر ملت و میهن عارض شده و می‌شود، نمی‌توان به ذکر بر لب آحاد مردم در این روزها نیز بی‌توجه بود که در واکنش به چنین نزاع‌هایی، بی‌اختیار زیر لب می‌گویند: اللهم اشغل الظالمین بالظالمین …

ماجرا شاید همان باشد که در آموزه‌های دینی آموخته‌ایم، و آنچه امروز از دهان مردمان می‌شنویم و ذکر لب آنها می‌بینیم، داوری الهی باشد که بر زبان مردم جاری شده؛ صدای خداست که از گلوی مردم می‌شنویم، و البته آن هم جز نتیجه‌ی بدکاری حاکمان نیست.
اما فراتر از این اشتغال مشهود ظالمان به ظالمان در ایران امروزمان، از زاویه‌ای دیگر نیز می‌توان به اتفاقات اخیر نگریست؛ همان زاویه‌ای که امام علی (ع) در عهدنامه‌ی مالک اشتر به او یادآور می‌شود و تاکید می‌کند که مردم همان‌گونه که درباره‌ی حاکمان پیشین قضاوت می‌کنند، درباره‌ی تو هم قضاوت خواهند کرد. اگر نبود سنگینی و تلخی این عنصر «مقایسه» چه بسا که لاقید حکومت کردن و خود را جانشین خدا پنداشتن و خودکامگی با مردم ورزیدن و به روال ستمگران پیشین ستمگری کردن، بسیار ساده‌تر بود؛ نه تاریخ قضاوت می‌کرد، نه مردم چیزی از بدی‌های گذشته به خاطر می‌آوردند و نه اعتراضی به تکرار و بلکه تشدید جفاها و ناملایمات پیشین وجود داشت.
آری، تلخ است، اما ناگزیر. مردم مقایسه می‌کنند، و مردم قضاوت می‌کنند. یک نمونه، همین داستان صیانت از آرای مردم است. تازه از دومین سالگرد انتخاباتی گذشته‌ایم که ستاد یکی از نامزدهای آن، با نگرانی از یکدستی دولت و شورای نگهبان و احتمال دستکاری آرا، کمیته‌ای برای صیانت از آرا تشکیل داد؛ کمیته‌ای که در تشکیل آن، تمام موارد قانونی رعایت شد. اما جریان حامی رئیس دولت فعلی، از هیچ ابزاری برای فشل کردن و ناکام گذاشتن آن کمیته فروگذار نکرد؛ از قطع سراسری پیامک‌ها و قطع صدها خط تلفن ثابت گرفته تا بازداشت ناظران و حمله مسلحانه به ستادها و …
هنوز دو سال نگذشته از برگزاری دادگاههای نمایشی که در کیفرخواست‌های آنها صیانت از آرا به عنوان یک جرم نابخشودنی، جزئی از توطئه براندازی! و زمینه‌ساز وارد کردن اتهام تقلب به نظام مطرح شد. حال آنکه این کمیته تشکیل می‌شد تا از تقلب جلوگیری کند، اما نتوانست چون نگذاشتند.
امروز که افکار عمومی با اخباری از نوع تشکیل کمیته صیانت از آرای جدید منتشر می‌شود یا معاون اول قوه قضاییه از دخالت دولت در انتخابات ابراز نگرانی می‌کند یا چهره‌های دیگر روحانی، نظامی و سیاسی درباره تقلب سازمان‌یافته جریان انحرافی حامی احمدی‌نژاد در انتخابات مجلس هشدار می‌دهند و یا رهبری درباره ورود افراد وابسته به مرکز ثروت و قدرت (دولت) به مجلس ابراز نگرانی می‌کند و درباره دخالت مسئولان قوا در انتخابات هشدار می‌دهد، مردم قضاوت می‌کنند و می‌گویند اگر صیانت از آرا خوب است، چرا دیروز کسانی به نام آن متهم شدند و حاکمیت از تحقق آن جلوگیری کرد، و اگر بد است، چرا حال که دعوای قدرت بالا گرفته، رای مردم مهم شده و صیانت از آرا مجاز شمرده می‌شود.
مقایسه و داوری مردم، به موضوع صیانت از آرا محدود نیست. آنها درباره‌ی اصل ادعای امکان وقوع تقلب دولتی در انتخابات نیز سخنان و مواضع امروز جناح حامی رهبری را با سخنان دیروز او مقایسه می‌کنند که به کلی هرگونه امکان وقوع تقلب در ساختار جمهوری اسلامی را رد می‌کرد. شبیه همین مقایسه، درباره‌ی مواضع دیروز و امروز ایشان و حامیانشان درباره‌ی رمالی و دروغگویی رئیس دولت و حامیانش نیز مطرح می‌شود. مردم می‌پرسند چگونه رهبری در نمازجمعه ۲۹ خرداد، اتهام دروغگویی و رمالی رئیس دولت را به کلی نفی کرد، اما هنوز دو سال نگذشته حامیان وی در مجلس و سپاه و دستگاه قضایی از دروغگویی و رواج رمالی و … در دولت پرده برمی‌دارند و رمالان دولت را به انواع اتهامات متهم می‌کنند و حتی تا پای اعدام هم می‌برند. آنها از این هم فراتر رفته‌اند و اکنون علاوه بر اذعان به تخلفات سیاسی و اقتصادی و مدیریتی دولتی‌ها که دو سال پیش قاطعانه رد می‌کردند، اتهامات مالی و حتی اخلاقی را هم به آنها افزوده‌اند و حتی تقیدات قانونی و شرعی و اخلاقی را نیز در متهم کردن حامیان رئیس دولت و جریان موسوم به انحرافی زیر پا می‌گذارند. آری، مردم فراموش نکرده‌اند، مقایسه می‌کنند و قضاوت می‌کنند.
حتی مردم درباره‌ی ادعای رئیس‌جمهور ۲۴ میلیونی نیز قضاوت می‌کنند. آنها می‌گویند اگر واقعا این فرد چنین رایی و چنان محبوبیتی داشت، آنقدر که مقامات تمام اعتبار و سرمایه‌ی باقی‌مانده‌ی خود را در قماری خطرناک برای او هزینه کردند، پس چرا بعد از دو سال کار به جایی رسیده که حق تعیین وزیر و حتی معاون وزیر هم از این رئیس‌جمهور ۲۴ میلیونی! سلب می‌شود. آیا داوری عمومی جز این خواهد بود که آن ادعا هم دروغ بوده و حتی نظر هیچ‌کس هم به دیگری نزدیک نبوده و ماجرا فقط نگرانی از خطر حضور یک رئیس‌جمهور مردمی و محبوب و قانون‌مند و نه لزوما بله‌قربان‌گو بوده که کار را به آنجا کشانده است؟ آنها فقط از میرحسین موسوی می ترسیدند.
تلخ است و سخت، اما مردم قضاوت می‌کنند، و پیش از آن مقایسه می‌کنند. نه فقط امروز را با دو سال قبل؛ بلکه امروز را با پیش از انقلاب، و اینجا را با دیگر نقاط دنیا. این جمله را بارها از زبان مردم شنیده‌ایم که شاه هم اینطور نکرد و ساواک هم آنطور نکرد. این همان مقایسه است، همان سنت الهی و تاریخی که حاکمان امروز جمهوری اسلامی تنها محکومان و قربانیان آن نیستند، اما راه گریزی هم از آن ندارند. اگر افکار عمومی، رفتار حکومت در عاشورای ۸۸ را با رفتار حکومت در عاشورای ۵۷ مقایسه کرد، کسی نباید ناراحت شود. اگر کسی رفتار شاه با معترضان انقلابی را با رفتار حاکمیت فعلی با معترضان اصلاح‌طلب مقایسه کرد و آهی حاکی از پسرفت و بلکه انحطاط کشید، مدافعان عملکرد فعلی نباید دلخور شوند؛ این سنت تاریخ است، کلام امام علی (ع) است و علاوه بر اینها، راه و روشی است که نظام ما در این سی سال در تربیت و آموزش نسل جوان خود بر آن صحه گذاشته است.
چیزی نگذشته از روزهایی که به نسل جوان آموخته می‌شد انتفاضه فلسطینیان، چیزی از جنس قیام خون علیه شمشیر است و «انقلاب سنگ» نماد مظلومیت مردمی است که ابزاری جز آن برای رویارویی با سلاح گرم اسرائیلی‌ها ندارند. جمهوری اسلامی به جوانان خود آموخته بود که وقتی دولت سرکوبگر اسرائیل، پاسخ سنگ را با گلوله می‌دهد، ظالمانه‌ترین کار ممکن را مرتکب می‌شود و جنایتی بزرگ‌تر از این ممکن نیست. حال اگر جوانی که چنین آموخته بود، وقتی رفتار مشابه نیروهای پلیس و لباس شخصی را در عاشورای ۸۸ دید، دست به مقایسه زد، آیا باید او را سرزنش کرد؟ یا اگر کسی خودروی آمریکایی را در تلویزیون جمهوری اسلامی ببیند که معترضان مصری را زیر می‌گیرد، و آن را با خودروی نیروی انتظامی مقایسه کند که در همان عاشورای خونین از روی معترضان رد می‌شود، آیا باید بر چنین مقایسه‌ای و قضاوت ناشی از آن خرده گرفت؟ آیا اگر سرکوبگری امسال دولت بحرین که در صداوسیما مطرح می‌شود، با سرکوبگری دو سال قبل دولت ایران مقایسه شود، خلاف انصاف است؟ و آیا اگر کسی بگوید سرکوب مردم سوریه خوب است اما سرکوب مردم بحرین بد است، چون یکی به ضرر آمریکا و دیگری به نفع آمریکاست، خنده‌دار نیست؟
این قصه را می‌توان در ابعاد مختلف ادامه داد؛ بسیاری از رفتارهای اخیر را با موارد مشابهی در زمان‌ها و مکان‌های دیگر که مورد اعتراض همین مسئولان، همین روحانیون، همین سرداران و همین سیاسیون حاکم بوده، می‌توان مقایسه کرد و سنجید و قضاوت کرد؛ کاری که مردم هر روز می‌کنند. نه از این قضاوت‌ها گریزی هست و نه از آن مقایسه‌ها.
پیش‌تر که برویم، به انتخابات مجلس که نزدیک‌تر بشویم و دعوای قدرت که بالاتر بگیرد، ابعاد جدیدی از شاهکارهای دو جناح رقیب در حاکمیت در گذشته‌ی نزدیک فاش خواهد شد که شاید بسیار جذاب‌تر و برای مقایسه‌های افکار عمومی، بسیار ملموس‌تر باشد. راه فراری از آنها وجود ندارد و نباید تصور کنند که با ظاهرسازی و لاپوشانی برخی مسائل می‌توان از داوری افکار عمومی رهید.
افکار عمومی، به‌مانند تاریخ، بی‌رحم‌تر از این حرف‌هاست که بخواهد کسی را از قضاوت خود مبرا بدارد. نیازی به احاله به روز قیامت و داوری نهایی هم نیست که البته در آن روز هم به گفته‌ی قرآن، ظالمان و بدکاران تاوان سختی خواهند داد. اما پیش از آن، روزهای نزدیک‌تری برای داوری برقرار خواهد بود؛ شاید حتی پیش از روزی که بنای کاخ دروغ به کلی مضمحل شود: روزی که خودکامگی، تاب رقیب منازع را نیاورد و کمر به انقطاع او ببندد. (با سخنان ذوالنور روحانی و نظامی نزدیک‌تر از بسیاری دیگر به رهبری که مشایی و احمدی‌نژاد را به لاله و لادن تشبیه کرده، شاید بیش از هر زمان دیگری می‌توان نزدیکی آن روز داوری عمومی را انتظار کشید.)
آن روز که احتمالا این دعواها به نقطه‌ی تصمیم برسد و کشمکش‌ها کار را به حذف جریان موسوم به انحرافی بکشاند و ماری که در آستین پرورده شده، عاقبت بیرون کشیده شود، آن روز که احتمالا دور هم نیست، مردم این آستین را رها نخواهند کرد؛ آن را خواهند کشید و خواهند پرسید: به چه بهایی؟ و به چه قیمتی خواستید این بساط قدرت مستدام بماند؟ چقدر خون، چقدر انسان، چقدر ایمان، چقدر از داشته‌های ایران و چه میزان از سرمایه‌های معنوی و مادی این ملت به هدر رفت تا شما به حقانیت تاریخی ِ آنچه مردم در ۲۲ خرداد و پس از آن خواستند، تن دهید؟ آیا می‌ارزید … و چگونه به خود حق دادید؟

0 نظرات: