منبع:وب سایت کلمه
رئیس دولت مستقر در روزهای اخیر جبههگیریاش را در قبال تلاشگران برای حذف جریان حامی او روشن کرد. او هم برای قوه قضاییه خط قرمز تعیین کرد تا کابینهاش را مصون نگه دارد، هم به فضاسازی علیه مجلس پرداخت تا امضاکنندگان جرئت نکنند سؤال از وی را به صحن علنی برسانند و هم سپاه را به قاچاق متهم کرد و مسئولان سپاه را که خود را در خط مقدم مبارزه با «جریان انحرافی» میدانند، «برادران قاچاقچی» نامید. اما علاوه بر اینها، احمدینژاد به رهبری هم طعنهای آشکار زد تا نشان دهد که مخالفتهای اخیر آیتالله خامنهای با له کردن دوستان سابق و حتی هشدارهای وی به سپاه درباره احتیاط در افشای «جریان انحرافی» را جدی نمیگیرد.
موضوع این طعنه به رهبری البته سیاسی نبود؛ همانطور که اتهام او به سپاه هم سیاسی نبود. صورت ماجرا، واگذاری قطعه زمینهای هزار متری از بیابانهای کشور به مردم بود تا در آنها خانه و ویلا و باغ بسازند؛ چیزی در نهایت از جنس بسیاری از سخنانی که وی در این شش سال گفته و بسیاری از آنها پس از چندی فراموش شده، یا اینکه میلیاردها تومان از سرمایهی کشور خرج شده تا مشخص شود که قابل اجرا نیستند. این بار اما داستان کمی فرق میکرد.
طرح ایجاد باغشهرها، یکی از معدود مواردی بود که آیتالله خامنهای تنها چند ماه قبل نسبت به آن موضعگیری کرده و گفته بود: “من جداً از این طرح باغشهرها نگرانم. آقاى رئیس جمهور هم چند بار با من مطرح کردند، به ایشان هم گفتم. من نمی دانم چه پیش مىآید، سوءاستفادهچىها چه کار خواهند کرد. با این دید نگاه کنید که راه را باز نکنید. یک عدهاى سوءاستفادهچىاند. هرجا که براى یک کار عامالمنفعهاى در نظر گرفته میشود – همین آمارهائى که آقاى شهردار محترم دادند – من میدانم و مطمئنم که یک عدهاى نشستهاند و کمین گرفتهاند ببینند چطور میتوانند این طعمه را بربایند …”
مخالفت صریح رهبری با این طرح دولت، درست چهار ماه قبل از این به طور علنی هم منتشر شده و در رسانهها بازتاب یافته بود. از این رو تکرار آن طرح و تاکید احمدینژاد بر اجرای آن تا پایان سال جاری را میتوان کنایهای از این یافت که او رهبری را هم بری از حملات اخیر به دولت و انحرافی دانستن آن نمیداند و بلکه شاید ایشان را – آنچنان که چندی پیش آیتالله نمازی هم فاش کرده بود و بعد به سرعت از سوی سپاه و دفتر رهبری تکذیب شده بود – پشت صحنهی تمام حملههای اخیر به دولت میداند.
از این منظر، احمدینژاد با تکرار ایدهی باغ و ویلاسازی در اطراف شهرها، شمشیر را از رو بسته تا برای اولین بار پس از ماجرای عزل و نصب وزیر اطلاعات و قهر ۱۱ روزه، به رهبری نشان دهد که قصد ندارد – آنطور که محمدرضا باهنر از طرح رهبر نظام پرده برداشته بود – یک رئیس دولت ضعیف باشد و بماند.
در روزهای اخیر، آمار استعفاهای دهها چهرهی دولتی برای انتخابات مجلس هم نشان میدهد که مشایی و دوستانش همچنان در حال جلو بردن پروژهی خود در راستای مهرهچینی در مجلس نهم هستند و فشارهای تبلیغاتی حامیان رهبری، بازداشتهای سپاه و حملات همهجانبه نهادهای مختلف نظام، نتوانسته جریان انحرافی حاکم بر دولت را از عزم خود برای فتح مجلس بازدارد.
رهبری خوب میداند که آنچه در آستین خود پرورده، نزدیک است که همه و حتی صاحب آستین را هم نیش بزند، اما چارهای هم نیست جز سر گرفتن و در آوردنش. البته این مستلزم اعترافی بزرگ به خطایی کهنه است. اما جز این هم چارهای نیست. شاید اگر میر محصور جنبش سبز هم امروز در حصر نبود، بهسان دلسوزیهای همیشگیاش، این بار با لحن صمیمانه و انقلابیاش به مقامات هشدار میداد که اگر این عفونت هرچه زودتر جراحی نشود، بیش از این که هست گسترش خواهد یافت. البته او جنبهای دیگر از این ماجرا را پیشتر به ملت گفته بود، آنجا که هشدار داده بود مراقب باشید به هنگام نابودی خود، به کشور شما لطمه نزنند. اما بعید نیست که او حتی این روزها و در حصر هم خطر ادامهی انحرافات نظام را هشدار دهد و باز دلسوزانه و مظلومانه خواستار بازگشت به مسیر ابتدایی انقلاب اسلامی شود.
رئیس دولت مستقر در روزهای اخیر جبههگیریاش را در قبال تلاشگران برای حذف جریان حامی او روشن کرد. او هم برای قوه قضاییه خط قرمز تعیین کرد تا کابینهاش را مصون نگه دارد، هم به فضاسازی علیه مجلس پرداخت تا امضاکنندگان جرئت نکنند سؤال از وی را به صحن علنی برسانند و هم سپاه را به قاچاق متهم کرد و مسئولان سپاه را که خود را در خط مقدم مبارزه با «جریان انحرافی» میدانند، «برادران قاچاقچی» نامید. اما علاوه بر اینها، احمدینژاد به رهبری هم طعنهای آشکار زد تا نشان دهد که مخالفتهای اخیر آیتالله خامنهای با له کردن دوستان سابق و حتی هشدارهای وی به سپاه درباره احتیاط در افشای «جریان انحرافی» را جدی نمیگیرد.
موضوع این طعنه به رهبری البته سیاسی نبود؛ همانطور که اتهام او به سپاه هم سیاسی نبود. صورت ماجرا، واگذاری قطعه زمینهای هزار متری از بیابانهای کشور به مردم بود تا در آنها خانه و ویلا و باغ بسازند؛ چیزی در نهایت از جنس بسیاری از سخنانی که وی در این شش سال گفته و بسیاری از آنها پس از چندی فراموش شده، یا اینکه میلیاردها تومان از سرمایهی کشور خرج شده تا مشخص شود که قابل اجرا نیستند. این بار اما داستان کمی فرق میکرد.
طرح ایجاد باغشهرها، یکی از معدود مواردی بود که آیتالله خامنهای تنها چند ماه قبل نسبت به آن موضعگیری کرده و گفته بود: “من جداً از این طرح باغشهرها نگرانم. آقاى رئیس جمهور هم چند بار با من مطرح کردند، به ایشان هم گفتم. من نمی دانم چه پیش مىآید، سوءاستفادهچىها چه کار خواهند کرد. با این دید نگاه کنید که راه را باز نکنید. یک عدهاى سوءاستفادهچىاند. هرجا که براى یک کار عامالمنفعهاى در نظر گرفته میشود – همین آمارهائى که آقاى شهردار محترم دادند – من میدانم و مطمئنم که یک عدهاى نشستهاند و کمین گرفتهاند ببینند چطور میتوانند این طعمه را بربایند …”
مخالفت صریح رهبری با این طرح دولت، درست چهار ماه قبل از این به طور علنی هم منتشر شده و در رسانهها بازتاب یافته بود. از این رو تکرار آن طرح و تاکید احمدینژاد بر اجرای آن تا پایان سال جاری را میتوان کنایهای از این یافت که او رهبری را هم بری از حملات اخیر به دولت و انحرافی دانستن آن نمیداند و بلکه شاید ایشان را – آنچنان که چندی پیش آیتالله نمازی هم فاش کرده بود و بعد به سرعت از سوی سپاه و دفتر رهبری تکذیب شده بود – پشت صحنهی تمام حملههای اخیر به دولت میداند.
از این منظر، احمدینژاد با تکرار ایدهی باغ و ویلاسازی در اطراف شهرها، شمشیر را از رو بسته تا برای اولین بار پس از ماجرای عزل و نصب وزیر اطلاعات و قهر ۱۱ روزه، به رهبری نشان دهد که قصد ندارد – آنطور که محمدرضا باهنر از طرح رهبر نظام پرده برداشته بود – یک رئیس دولت ضعیف باشد و بماند.
در روزهای اخیر، آمار استعفاهای دهها چهرهی دولتی برای انتخابات مجلس هم نشان میدهد که مشایی و دوستانش همچنان در حال جلو بردن پروژهی خود در راستای مهرهچینی در مجلس نهم هستند و فشارهای تبلیغاتی حامیان رهبری، بازداشتهای سپاه و حملات همهجانبه نهادهای مختلف نظام، نتوانسته جریان انحرافی حاکم بر دولت را از عزم خود برای فتح مجلس بازدارد.
رهبری خوب میداند که آنچه در آستین خود پرورده، نزدیک است که همه و حتی صاحب آستین را هم نیش بزند، اما چارهای هم نیست جز سر گرفتن و در آوردنش. البته این مستلزم اعترافی بزرگ به خطایی کهنه است. اما جز این هم چارهای نیست. شاید اگر میر محصور جنبش سبز هم امروز در حصر نبود، بهسان دلسوزیهای همیشگیاش، این بار با لحن صمیمانه و انقلابیاش به مقامات هشدار میداد که اگر این عفونت هرچه زودتر جراحی نشود، بیش از این که هست گسترش خواهد یافت. البته او جنبهای دیگر از این ماجرا را پیشتر به ملت گفته بود، آنجا که هشدار داده بود مراقب باشید به هنگام نابودی خود، به کشور شما لطمه نزنند. اما بعید نیست که او حتی این روزها و در حصر هم خطر ادامهی انحرافات نظام را هشدار دهد و باز دلسوزانه و مظلومانه خواستار بازگشت به مسیر ابتدایی انقلاب اسلامی شود.
0 نظرات:
ارسال یک نظر