منبع وب سایت علی شکوهیجمعه ۲۷ خرداد ۹۰
دیروز نامه سرگشاده آیتالله امجد را میخواندم. در آن نامه یک عبارت خیلی جلب توجهام را کرد. ایشان نوشت: «امروز بیقانونی و اعمال خودسرانه و هتک حیثیت مردم بیداد میکند و آن قدر رواج یافته که دیگر تعجب و تأسف مسئولان را بر نمیانگیزد».
اول انقلاب در سال ۵۸ وقتی بنیصدر در حاشیه جلسات مجلس خبرگان، معترضانه مدعی شد که برخی از بازداشتشدگان در زندان شکنجه شدهاند، همگان تعجب کرده و حساس شدند و حضرت امام بلافاصله هیئتی را متشکل از شهید محمد منتظری و شهید حسن شاهچراغی تشکیل داد تا این ادعا را بررسی کنند. آنها هم بعد از بررسی گزارش دادند که شکنجه، روال حاکم بر زندانهای ایران نیست اما متاسفانه در مورد یکی دو تن از اعضای گروه تروریستی فرقان اعمال شد.
بعدها این نوع ماجراها کمتر شنیده شد اما از سال ۶۰ که سازمان مجاهدین خلق اقدامات تروریستی خود را با ترور مسئولان و مردم آغاز کرد، باز هم کنترل از دست رفت و چیزهایی در زندانها گذشت که اکنون متعرض آن نمیشوم. متاسفانه از آن پس تاکنون هر جا از یک دستگیری گسترده نیروهای سیاسی یا امنیتی مطالبی منتشر میشود، بلافاصله اخباری هم در باره بدرفتاری با زندانیان و حتی شکنجه هم منتشر میشود و البته حساسیت نشان دادن مسئولان و سیاسیون و مردم عادی هم مانند گذشته نیست، خواه از دستگیری ملی – مذهبیها در سال ۶۹ باشد و خواه از دستگیری شهرداران تهران در دوره مدیریت کرباسچی و خواه بازجویی از اعضای دستگیر شده وزارت اطلاعات در جریان قتلهای زنجیرهای از جمله همسر سعید امامی و خواه دستگیر شدگان حوادث دو سال اخیر.
بعدها این نوع ماجراها کمتر شنیده شد اما از سال ۶۰ که سازمان مجاهدین خلق اقدامات تروریستی خود را با ترور مسئولان و مردم آغاز کرد، باز هم کنترل از دست رفت و چیزهایی در زندانها گذشت که اکنون متعرض آن نمیشوم. متاسفانه از آن پس تاکنون هر جا از یک دستگیری گسترده نیروهای سیاسی یا امنیتی مطالبی منتشر میشود، بلافاصله اخباری هم در باره بدرفتاری با زندانیان و حتی شکنجه هم منتشر میشود و البته حساسیت نشان دادن مسئولان و سیاسیون و مردم عادی هم مانند گذشته نیست، خواه از دستگیری ملی – مذهبیها در سال ۶۹ باشد و خواه از دستگیری شهرداران تهران در دوره مدیریت کرباسچی و خواه بازجویی از اعضای دستگیر شده وزارت اطلاعات در جریان قتلهای زنجیرهای از جمله همسر سعید امامی و خواه دستگیر شدگان حوادث دو سال اخیر.
این یک واقعیتی است که از نظر روانی مسئولان نظام را تهدید میکند. عادی شدن خلافها در نزد مسئولان و برانگیخته نشدن حساسیت آنان در قبال این گونه حوادث، یک تهدید جدی و آفت بزرگ برای زمامداری حاکمان است و آنان را از اصلاح امور باز میدارد. به همین دلیل است که معتقدم آیتالله امجد به هدف زده است.
امروز وقتی گزارشهای داخل زندان را از زبان اکثر زندانیان میخوانیم و شهادتهای آنان را مبنی بر وجود شکنجه و تحقیر و توهین و زندان انفرادی بدون ضابطه و برای مدت طولانی میشنویم، خیال میکنیم که این گونه رفتار به یک روند و روال حاکم بر زندانهای افراد سیاسی درآمده ولی میزان حساسیت مسئولان به این روند، اصلا قابل مقایسه با آنی نیست که انتظار داریم. علت آن همین نکته است که آیتالله امجد فرمودند. به قول مرحوم شریعتی وقتی یک مرضی همهگیر میشود، زشتی خود را هم از دست میدهد و در این حالت اگر کسی مریض نباشد، بیمار مینماید. ظاهرا الان ما بیماریم که حساسیت به خرج میدهیم و از مسئولان انتظار انجام کاری را داریم.
نکته دیگری هم در نوشته آیتالله امجد هست که شنیدنی است. ایشان نوشتهاند: « مظلومان کشته میشوند، به حریم خصوصی و جمعی مردم تجاوز میشود، آزادیهای قانونی و ابتدایی که حق اولیه هر انسان است، سلب میشود که ملال و افسردگی بر چهره پیر و جوان نشسته و مشکلات بسیار، قربانی میگیرد. دروغ و عوامفریبی، ریاست میکند اما دریغ از یک فریاد، یک همدردی و همدلی، عذرخواهی و تلاش برای تصحیح. هیچ نشانهای حتی از درک این همه خیانت و قانونشکنی در کلام و رفتار مسئولان دیده نمیشود. وقتی هم از مسئولان ذیربط سوال میکنی هیچکس مسئولیت قانونشکنی ظالمانه؛ هرج و مرج افسارگسیخته و آشفتگی در سلسله مراتب را به عهده نمیگیرد و با نقل مصادیق بیشتر بر بار غصهها و نگرانیها و مصیبتهای ما میافزایند. بنابراین متأسفانه امروز برای رفع مظالم راه به جایی ندارم تا از حقوق ستمدیدگان دفاع کنم».
این مورد اخیر یعنی همدردی مسئولان با خودتان را حتما شما هم تجربه کردهاید و احتمالا به صورت مکرر با این پدیده هم مواجه شدهاید که خود مسئولان برای شما نمونهها و مصادیق بیشتری از تخلفات را نشان میدهند و به صورت غیرمستقیم به شما القا میکنند که کاری نمیشود کرد. معلوم میشود که آنان از وضعیت بیشتر از همه مطلع هستند اما سازوکار موجود به آنها اجازه نمیدهد که کاری بکنند یا خدای ناکرده، افسار از دست در رفته و واقعا کاری نمیشود کرد.
شروع و پایان نامه آیتالله امجد هم قابل توجه است. ایشان نامه خود را اینچنین آغاز کرد: «هو المحمود. قال الحسین علیهالسلام : إِنَّما خرجت لطَلَبِ الْإِصلَاح (بحارالأنوار ج۴۴ص ۳۳۹) بیدادگری شیوه مرضیه نمیشد / این شهر اگر دادرس دادگری داشت».
و اینچنین هم پایان برد: «یک لحظه بر این بام بلا خیز نمیماند / مرغ دل غمدیده اگر بال و پری داشت. به خاطر مردم نجیب و بسیاری از جوانان ارزشمند و متدین و فهمنده که خواستن آزادی و عدالت و امنیت حق طبیعی ایشان است، ناچارم در مملکت بمانم و الا ترک وطن کرده و عزلت میگزیدم».
خداوند ایشان و دیگر آمران به معروف و ناهیان از منکر را حفظ کند هر چند باید از امروز شاهد باشیم که تبلیغات وسیعی علیه این عالم وارسته آغاز و همه گذشته و خدمات وی و شاگردی آیتالله بهجت و تقوا و بصیرت و … ایشان انکار شود.
0 نظرات:
ارسال یک نظر